اصول قرآنی (5)

اصل قرآنی۵

انسان ستیزه جو و پرخاشگر است.

دکتر عبدالحق حبیبی صالحی

خدای متعال می فرماید:

خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصيمٌ‏ مُبينٌ؛ انسان (این مظهر قدرت و عالم صغیر) را از نطفه‏اى (ناچيز و ضعيف به نام منى) آفريده است، و او به ناگاه پرخاشگر و دشمنی آشكارى مى‏گردد). [نحل: 4]

ت: «نطفه» در اصل از «نطف» گرفته شده و به معنای آب كم يا آب صاف روان است. سپس به قطرات آبى كه از طريق” لقاح” سرچشمه پيدايش انسان مى‏شود، اطلاق شده است؛ یعنی قطره آب بى‏ارزش که سبب آفرينش انسان می¬گردد.

«خصیم» از ماده «خصم» گرفته شده به معنای نزاع، درگیری، پرخاشگری و دشمنی و ستیزه. و خصیم صیغه مبالغه است به معنای شخصی که زیاد درگیر بحث شود و پرخاش کند و اصرار بر خصومت و جدال نماید. (راغب، مفردات)

در این آیه شریفه از یک اصل دیگر در مورد انسان سخن می¬گوید و آن اصل پرخاشگری، ستیزه، طغیان، دشمنی آدمی و انسان است. به ویژه پرخاشگری او با آفریدگارش. عین این مطلب در آیه شریفه ی سوره یس نیز بیان شده است، آنجا که می فرماید: {أَوَلَم یَرَ ٱلإِنسَـنُ أَنَّا خَلَقنَـهُ مِن نُّطفَةࣲ فَإِذَا هُوَ خَصِیمࣱ مُّبِینࣱ ؛ آيا انسان را نمی¬بینید (که با چشم عقل و ديده بينش ننگريسته است) و ما او را از نطفه¬ی ناچيزى آفريده‏ايم و هم اينك او پرخاشگر آشكارا است؟!}. [سوره يس: ۷۷]

در هردو آیه شریفه نخست از اصل انسان سخن می¬گوید که از قطره آب ناچيز مبدء نشو و نماى او شده و چنین انسانی نیرومند وقوی از آن موجود ذره بينى پا به عرصه هستى گذاشته است! در واقع طبق فرموده دیگر آیات قرآن این انسان نیرومند، شش مرحله را یکی پس از دیگری طی نموده تا اینجا رسیده است: مرحله نطفه، سپس علقه، سپس مضغه، و پس از آن ظاهر شدن استخوان¬ها، و پس از آن گوشت گرفتن استخوان¬ها، و پس از آن دمیدن روح و ایجاد حس و حرکت.

این موجود ضعیف و ناتوان چنان نیرومند می¬گردد که پرخاشگر و ستیزه¬گر به وجود می¬آید و به مرحله¬ی می¬رسد که در برابر آفریدگار خود طغیان و سرکشی می¬کند و علم و دانش خود را در مقابل او تعالی برمى‏افرازد، خدایش را انکار می¬کند و رستاخيز و زندگى دوباره را نمی¬پذیرد همه داده¬های خدا و عجائب قدرت او را به باد مسخره می¬گیرد؛ چه تعبیر جالب و زیبایی است که خدا از این مخلوق دارد، تعبير «خصيم مبين؛ جدال كننده و پرخاشگر آشكار» ببار می¬آید.

این وصف پرخاشگری از یک سو قوت آدمیان را در برابر دیگر مخلوقات خدا نشان می دهد که این انسان دارای عقل و فکر و شعور و اراده و استقلال و اختیار است که قدرت این همه جایگاه جدال و پرخاشگری را دارد و جز انسان ها از دیگر مخلوقات این کار ساخته نیست. در واقع این قدرت نمایی خدا است که مخلوق بنا شده از یک قطره آب ناچیز و بی ارزش، با چنین نیروی قوی پرخاشگری ببار آمده است. 

از سوی دیگر، ضعف این موجود را نشان می¬دهد که او یک موجود مغرور، متکبر، خیره سر، بی¬خبر، ستیزه-گر، پرخاشگر، جدال کننده و مخاصم است، داده¬ها و نعمت¬های فراوان فراموش می¬کند و به پندار ناقص خود در برابر پندار کامل ومتعالی خدای خود سربلند می¬کند. آفرینش نخستین خود را فراموش کرده و از آفرینش واپسین نیز انکار می¬کند؛ از این جهت یکی از مصادیق پرخاشگری این موجود را در آیه بعدی چنین بیان می¬دارد: «وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِيَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ‏؛ و برای ما مثلی زد و آفرینش خود را فراموش کرد و گفت: چه کسی می¬تواند که این استخوانهای پوسیده را زنده کند!؟». (یس: 78)

نخستین پرخاشگران این امت در برابر خدا و انکار از آفرینش خود، در شکل امية بن خلف، عاص بن وائل و ابوجهل و دیگران توأم با عقده¬ی جاه وجلال و مال و منال، به خصومت و ستیزه¬ای حق برخاستند، و بعدها این سلسله¬ی پرخاشگران ادامه پیدا کرد و به صورت الحاد و زندقت و آتئیسم (خداناباوری) و در جامع¬ترین معنای بی¬خدایی، بروز نمودند و از همان پندار ناقص در برابر پندار خدای شان به ستیزه برخاستند و آفرینش و وجود خدای متعال را انکار کردند.

اینهای که همیشه در ناز و نعمت بسر می¬برند و هماره که از نطفه ناچیز به و جود آمده و مردان نامی روزگار می¬شوند و از نیستی، انسان دارای همه هستی می¬شوند، نیز همه پیشینه¬ی خود را به طاق نسیان می¬گذارند و با خیره سری کامل و غرور وافر، خدا را پشت پا می¬زنند و کارهایی انجام می¬دهند که گویی خدایی نیست و خود خدا اند. این¬ها مصداق دیگری از پرخاشگران و ستیزه¬ای آدم¬های این روزگار است.

قصد آسیب رسانی¬های جسمانی و انسانی از ناحیه رفتار و کردار و گفتار آدمیان به یکدیگر، یا قصد نابود کردن جان و مال دیگران، نوع دیگری از پرخاشگری و ستیزه انسان است که در درون جامعه¬ای بشری در فضای رفتار و گفتار و کردار آنان به وجود می¬آید.

قلدری های کلامی، فیزیکی و رایانه¬ای و رسانه¬ای در مواقع مختلف و موارد گوناگون در تمامی محیط¬های زندگی و مسائل اجتماعی و سیاسی و نظامی و اقتصادی، نوع دیگری از پرخاشگری انسان در مقابل بنی نوع خود است.

رفتار ناهنجار مرد و زن در محیط خانواده و کار و… با توجه به انگیزه¬ مردسالاری و زن سالاری یا مرد ستیزی و زن ستیزی و ببار آمدن زیان های مختلف در محیط زندگی، نوع دیگری از پرخاشگری آدمیان در میان خود آنان است.

اینکه این پرخاشگری ذاتی است یا عرضی؟ گروهی از اندیشه¬وران و صاحب نظران علوم رفتاری به ذاتی بودن و گروهی دیگری به عرضی بودن این وصف انسانی باور دارند. اما آموزه¬های دینی و قرآنی که این وصف را قابل کنترول و پیشگیری می¬داند و انسان به مهربانی و عدم پرخاش توصیه می¬کند، طرفداری عرضی بودن این صفت منفی است که به سبب عوامل و انگیزه¬های اجتماعی، خانوادگی، فرهنگی و غیره در انسان به وجود می¬آید که گاهی در فرایند زندگی آدمی چاق و گاهی لاغر می¬گردد؛ از این جهت می¬توان پرخاش و ستیزه¬گری را به انواع و اقسام، تقسیم و بخش کرد.

 

آری، ای انسان مغرور و پرخاشگر! اگر به یاد ضعف و حقارت خود باشی، هرگز سرکشی و گردنکشی نخواهی کرد و اگر به اصل آفرینش خود از نطفه: یک قطره آب بی ارزش، توجه کنی، بجای فراموشی خدای عزوجل، ایمان و باورت به آن آفریدگار قوی می¬گردد و از این خصومت¬های شدید و آشکار برخواهی گشت؛ زیرا ستیزه جویی و پرخاش انسان با خدایش، درو از انتظار آفرینش است و ریشه این همه پرخاشگری، عدم توجه عمیق موارد قدرت الهی است. اندیشدن و استدلال کردن و مناقشه در مسائل مختلف کار نیکی است، اما آنچه بد است انگیزه¬های مغرورانه و لجوجانه در برابر حق و حقیقت است که بر اساس مقایسه¬ی قدرت و توان انسان با توان خداوند متعال به وجود می¬آید.

ای انسان ستیزه¬جو! اگر به یاد ناتوانی خود و زندگی واپسین باشی، از قدرت بی¬مایه خود در برابر دیگران و نابودی جان و مال آن¬ها، سوء استفاده نخواهی¬کرد و از بیشتر بودن نیروی خود نسبت به دیگران، سعی در ارعاب مردم و جامعه و نابودی آنان نمی¬کردی!

حبیبی صالحی

10 بهمن 1400 ش

دیدگاهتان را بنویسید