You are currently viewing سياست و حکومت در مذهب امام ابوحنيفه – قسمت اول

سياست و حکومت در مذهب امام ابوحنيفه – قسمت اول

سياست و حکومت در مذهب امام ابوحنيفه 

نوشته: مدحت القصراوي

ترجمه و تحقيق: دکتر هجرت الله جبرئيلي

 قسمت: نخست

چکيده

ميراث حنفي، با دو ويژگي کلامي و سياسي بودن، از ميراث ديگر مذاهب اهل سنت متمايز مي­گردد، اين دو ويژگي از يک سو به ‌انسان­مداري و اجتماع­گرايي و امت­گرايي اين ميراث افزوده، از سوي ديگر توانايي همزيستي بيشتر با سياست و حکومت و دولت را به آن بخشيده است. براي بازسازي و نوسازي ميراث گستردة حنفي، در چارچوب مکتب حنفيان جديد،‌ بازسازي و نوسازي گرايش سياسي آن، پس از گرايش کلامي، در درجه دوم قرار مي­گيرد، اين مقاله به اين مهم مي­پردازد.

مقاله در نخست مسأله حاکميت را مورد بحث قرارداده و آن را از نگرش فقهي و حقوقي به حوزه سياست و حکومت کشانده است. سپس  روش صحيح انعقاد خلافت، را مورد بررسي قرار داده و شرط اجتماع و مشوره  مسلمين و اهل فتوي را به عنوان نظريه مختار امام ابوحنيفه 2 مطرح مي­کند. پس از آن در مبحث شروط استحقاق خلافت، در شرط امامت فاسق و ظالم، در ميان دو نظرية افراطي خوارجي و اعتزالي، نظريه اعتدالي امام ابوحنيفه 2 را بيان مي­کند و به نظريه «امام بالحق» و «امام بالفعل» مي­رسد. سپس­ تحت عنوان بيت المال، تصرف غير قانوني رئيس حکومت در بيت المال را باعث باطل شدن امامت و سلب مشروعيت حکومت او مي­داند. در مبحث ديگر، زير عنوان آزادي قوي قضائيه از قوي اجرائيه، نه تنها اين آزادي را لازم، بلکه براي قاضي حق محاکمه خليفه را لازمي مي­داند. در مبحث ديگر زير عنوان حق آزادي رأي يا حق آزادي بيان، امر به معروف و نهي از منکر را عنوان اسلامي اين حق مي­داند و آن را نه تنها که يک حق، بلکه يک فريضه، به ويژه در امر حکومت­داري معرفي مي­کند. در فرجام، در مبحث، خروج يا قيام مسلحانه بر حکومت ظالم، حکم انقلاب عليه حکومت جائر را در نخست از طريق نرم، و در صورت ضرورت با برنامه­ريزي لازم و مدبرانه که توانايي جاي­گزيني نظام فاسد با نظام صالح را داشته باشد، از طريقه سخت­افزاري نه تنها جايز، بلکه به عنوان يک فريضه صادر مي­کند.

کليد واژگان: امام ابوحنيفه، سياست، حکومت، خلافت، خروج،‌ آزادي رأي. 

مقدمه

در بازسازي و نوسازي ميراث گستردة حنفي، مي­بايد ميان دو دانش­واژه تفاوت گذاشت، يکي مذهب امام ابوحنيفه  و ديگري مذهب حنفي. مذهب امام ابوحنيفه 2 بيانگر، نظريات خاص و ويژي امام ابوحنيفه 2 است که به گونة مستقيم از او براي ما به ميراث مانده است. مذهب حنفي، بيانگر آن اجتهادات و تفريعاتي است که توسط نخستين دانشجويان و پيروان او و همچنان همة فقيهان و دانشمندان، اين مذهب به اساس اصول امام ابوحنيفه 2  در  گسترة زماني تأسيس مذهب تا امروز و آينده، مبتني بر اصول فقهي و استنباطي امام، اجتهاد و تفريع شده و خواهد شد. در واقع در فرايند، بازسازي و نوسازي و پاک­سازي و سره­سازي اين ميراث گسترده، مذهب امام ابوحنيفه 2، چونان سنجيدار و ملاک براي ميراث مذهب حنفي عمل مي­کند.[1]

امام ابو حنيفه[2] 2 در گسترة سياست رأيي مفصل دارد که تقريباً همة گستره­هاي دولت را در برمي­گيرد. در برخي از امور سياسي آراء امام اعظم 2 با آراء ديگر امامان، اختلاف دارد. در صفحات زيرين، آراء امام اعظم 2 را در بخش­هاي گوناگون مسألي خلافت، بررسي خواهيم کرد.

يک. مسألة حاکميت؛

 نخستين مسألة که سزاوار است و بايد در هرنظرية از نظريات سياست و دولت مورد بررسي و واکاوي قرار گيرد، ‌بديهي است که مسألة حاکميت و کسي که آن نظريه، به حاکميت او مُقِر است، مي­باشد. نظرية امام اعظم 2 در بارة حاکميت همانا نفس نظرية  شناخته­شدة­ اساسي اسلام است؛ يعني اين که:

  1. حاکم اصلي الله متعال است؛
  2. حضرت پيامبر اعظم 6 شخص قابل فرمان­برداري،  به حيث نائب و تمثيل­کنندة [فرمان­هاي] اوست؛
  3. اين که شريعت الله و رسول او، قانون أعلايي است که در مقابل آن امکان انتخاب هيچ راهي،‌ به جز فرمان­برداري و تابعيت از آن، وجود ندارد.

از آن­رو که امام ابو حنيفه2 فقه­شناس يا به زبان امروز قانون­شناس بود، اين موضوع را با زبان قانون و فقه بيان نموده است، نه به زبان علم سياست و فن آن.

امام ابوحنيفه2 مي­فرمايد:

«إني آخذ بكتاب الله إذا وجدته، فما لم أجده فيه، أخذت بسنة رسول الله صلى الله عليه وسلم، والآثار الصحاح عنه التي فشت في أيدي الثقات، فإذا لم أجد في كتاب الله ولا سنة رسول الله صلى الله عليه وسلم، أخذت بقول أصحابه يعني إجماعهم-، فإن اختلفوا أخذت بقول من شئت وأدع قول من شئت، ثم لا أخرج من قولهم إلى قول غيرهم، فإذا انتهى الأمر إلى أناس اجتهدوا، فلي أن أجتهد كما اجتهدوا.»[3]؛

 من در [بيان حکم فقه­شناساني روش­هاي زندگي و سياست و حکومت] از کتاب الله متعال بهره مي­برم، هنگامي آن را در کتاب الله، بيابم؛ اگر در آن، نيافتم، از سنت رسول الله 6 و آثار صحيحي او که در نزد [روايت­گران] ثقه پخش شده است، بهره مي­برم. اگر [حکم فقه­شناساني روش­هاي زندگي] را در کتاب الله و سنت رسول الله 6 نيافتم، از گفتار اصحاب يعني اجماع آنان- بهره مي­برم، اگر اختلاف کرده بودند، در ميان اقوال آنان، از گفتار صحابي که بخواهم بهره مي­برم و گفتار  صحابي را که بخواهم، کنار مي­گذارم، روي همرفته، از مجموع گفتار صحابه به گفتار غير صحابه، خارج نمي­شوم. اما چون، [بيان] امر [حکم فقه­شناساني روش­هاي زندگي] به مردماني مجتهد، برسد، [حق اجتهاد را براي خود، محفوظ مي­دارم] و اجتهاد مي­کنم، چنانچه [آن­ها حق اجتهاد داشته­اند و]  اجتهاد کرده­اند.»

امام ابن حزم ; مي­گويد: « جميع أصحاب أبي حنيفة مجمعون على أن مذهب أبي حنيفة أن ضعيف الحديث أولى عنده من القياس والرأي.»[4]؛ همة اصحاب امام ابوحنيفه 2 اجماع دارند بر اين که در مذهب امام ابوحنيفه 2 حديث ضعيف برتر از قياس و رأي است.»

از اين بيان برمي­آيد که همانا امام ابوحنيفه 2 قرآن کريم و سنت را [به مثابة] سلطة [حاکميت] نهايي پذيرفته بود و مذهب او اين بود که حاکميت قانوني از آن الله و رسول اوست. دائرة تشريع [قانون­گذاري] به وسيلي قياس و رأي نزد او محدود برگسترة بود که در آن حکمي از جانب الله و رسول او وجود نداشت و سبب آن که اقوال فردي صحابي رسول الله بر اقوال ديگران ترجيح مي­داد، اين بود که احتمال اين مي­رود که آن صحابي، داراي اين دانش بوده باشد که اين حکم رسول الله در مسأله­يي مورد بحث مي­باشد  و  گفتار خود را برآن بنا مي­کرد.

از اين­رو، امام ابوحنيفه 2 در مسائلِ که آراء صحابه در بارة آن مختلف مي­بود، رأي يکي از آنان را گزينش مي­کرد و به رأي که خلاف رأي جمعي آنان بود،‌ قضاوت نمي­کرد، از ترس اين که مبادا قضاوت او خلاف سنتي نامعلوم باشد. بدين­گونه او بر رأيي که نزديک­ترين گفتار­ها به سنت مي­بود، اجتهاد مي­کرد و رأي خود را برآن بنا مي­نهاد.

اگرچه امام اعظم 2 در حيات خود به ترجيح قياس بر نص، متهم شد، مگر او اين اتهام را  نفي کرد و فرمود:

 «كذب والله وافترى علينا من يقول عنا أننا نقدم القياس على النص، وهل يحتاج بعد النص إلى قياس.»؛

 سوگند به الله متعال، دروغ گفت و بر ما افترا بست، کسي که در باري ما مي­گويد که همانا ما قياس را بر نص، مقدم مي­داريم، آيا در صورت وجود نص، به قياس نيازي مي­باشد؟

باري، خليفة عباسي منصور،‌ براي او نامه نوشت که ما شنيده­ايم که شما قياس را بر حديث ترجيح مي­دهيد. امام اعظم 2 در پاسخ او چنين نگاشت:

 «ليس الأمر كما بلغك يا أمير المؤمنين، إنما أعمل أولًا بكتاب الله ثم بسنة رسول الله صلى الله عليه وسلم، ثم بأقضية أبي بكر وعمر وعثمان وعلي رضي الله عنهم، ثم بأقضية بقية الصحابة ثم أقيس بعد ذلك إذا اختلفوا.»؛

اي امير مؤمنان! روش ما چنان نيست که به شما رسيده است. همانا من در نخست به کتاب الله متعال، سپس به سنت رسول الله 6، سپس برابر با فيصله­هاي حضرت ابي بکر و عمر و عثمان و علي رضي الله عنهم ، سپس برابر با فيصله­هاي بقية صحابه عمل مي­کنم، سپس در مرحلة بعدي، اگر [مجتهدين تابعين] اختلاف داشتند، آنگاه است که  قياس مي­کنم.

 

ادامه دارد…

[1]  – شايان يادکرد است که چکيده و تا اينجاي مقدمه از آن مترجم است. همچنان قابل يادآوري مي باشد که ترجمة اين مقاله بدون بازنگري و نظريات خوب استاد محمد امين نوراني آمر ديپارتمنت ثقافت دانشگاه خصوصي ملي، صورت کنوني را نمي­داشت، در واقع دوستي و علاقة نويسنده، مترجم و مصحح ترجمه به فقه­شناس بزرگ امام ابوحنيفه 2،  انگيزة اصلي تدوين اين مقاله به صورت کنوني شده است.  همکاري ايشان بسيار سزاوار سپاسگزاري مي­باشد.

[2]  – أبو حنيفة Abu- Hanifah  ( 80هـ – 150هـ – 699 – 767م). النعمان بن ثابت بن زوطي ابن ماه. متکلم،  فقه­شناس، حديث­شناس و صاحب مذهب. او در کوفه در دوران خلافت عبدالملک بن مروان از خلفاء اموي به دنيا آمد، در آنجا پرورش يافت و بيشتر زندگاني خود را در آنجا سپري کرد و در بغداد وفات يافت. او ذکي، تيزهوش و زودفهم، داراي ححت نيرومند، منطق استوار و داراي احساس همدردي با برادران و دوستانش بود، او زاهد و عبادت پيشه بود. امام ابوحنيفه 2 از جملة تابعين است، زيرا با أنس بن مالك، وعبدالله بن أبي أوفى، وسهل بن سعد الساعدي، وأبا الطفيل عامر بن وائلة  رضي الله عنهم ديدار داشته و از آن ها بسيار روايت کرده است.

امام ابوحنيفه 2 شغل بازرگاني داشت و با صداقت و امانت داري تجارت مي­کرد و در بيشتر حيات خود به تجارت اشتغال داشت، از اين رو در عرف، عادات، معاملات، روش مردم در خريد و فروش و داد و ستد آگاهي بدست آورد و در اين زمينه صاحب خبره و آگاهي بود. به او لقب خزاز داده بودند، از بهر تجارت که در خز داشت.

امام ابوحنيفه 2 فقه را از استاد نخستين خود، حضرت حماد بن أبي سليمان 2آموخت، دوازده سال تمام، دانشجويي حضرت حماد 2 را بر خود لازم گرفت تا آنجا که حضرت حماد  2 به او گفت: «أنزفتني يا أبا حنيفة»؛ اي ابوحنيفه! خون مرا کشيدي، شيرة‌ جان مرا کشيدي. اين سخن کنايه از اين بود که همه علوم مرا اخذ کردي. امام ابوحنيفه 2 در نخست به کتاب الله متعال عمل مي­کرد، اگر در کتاب الله موضوع را نمي­يافت، به سنت حضرت رسول الله عمل مي­کرد، اگر موضوع را در کتاب الله و نيز سنت حضرت رسول الله نمي­يافت، به گفتار صحابي يا اجماع رجوع مي­کرد، ‌در غير آن به قياس، استحسان و عرف مراجعه مي­کرد.

امام ابوحنيفه 2 در بحث فقهي، روشي را در پيش گرفت که دور انديشي و احتياط و دوري از لغزش شناخته مي­شد، او هنگامي که در موضوع فقهي بحث مي­کرد، اصحاب خويش را گرد مي­آورد و با آنان يکجا مي­نشست، و مسأله را برآنان عرضه مي­کرد، هر کدام آنان رأيي را که در آن مورد داشتند، عرضه مي­کردند، اگر به اتفاق مي­رسيدند، آن را مورد عمل قرار مي­دادند و اگر اختلاف مي­کردند، موضوع را مورد مناقشه قرار مي­دادند و هر کدام رأي خويش را با دليل پشتيباني مي­کرد. هرگاه به رأي نهايي مي­رسيدند، امر به کتابت مسأله همراه با ادلهٔ پشتيبان آن مي­کرد. امام ابوحنيفه 2 قبل از آزمودن و سره­سازي مسأله از کتابت آن نهي مي­کرد.

امام ابوحنيفه 2 هنگامي که رياست حلقة استاد خود حضرت حماد 2 را عهده­دار شد، بر اصحاب و دانشجويان استاد خود، شرط بست که در حلقه، ده نفر از آنان براي يک سال به طور متداوم حضور داشته باشند،  آن­ها موافقه کردند و به شرط او وفا کردند، بدين­گونه حلقه با ضوابط وضع شدة خاص تشکيل شد.

در حلقة او فقه­شناسان، قرآن­شناسان، حديث­شناسان با درايت به فقه کتاب و سنت و عرف­ها و عادات مردم حضور داشتند. حلقة امام ابوحنيفه 2 به ژرف­نگري در کاوش مسائل فقهي و مناظره و کثرت استدلال و ذکر علل و دلايل از ديگر حلقه­هاي درسي بازشناخته مي­شد.

امام ابوحنيفه 2 در مسائل ففه، نوشته­هاي فراوان داشته، مگر اين نوشته­هاي او به ما نرسيده است، تاريخ­نگاران براي امام ابوحنيفه 2 کتاب­هاي زيادي را ذکر کرده­اند، از جملة آن­ها:  كتاب العالم والمتعلم، وكتاب الرد على القدرية وكتاب الفقه الأكبر. در کنار آن صحيح آنست که حضرت امام ابوحينفه 2 به تنهايي 215  حديث را استخراج کرده است و به جز آن احاديث از او وجود دارد که با بقيه ائمه در اخراج آن­ها اشتراک دارد.

همچنان مسند بنام او وجود دارد که در آن 118 حديث وجود دارد که همه در باب نماز است. احاديثي را که امام ابوحنيفه 2 استخراج کرده بود، أبو المؤيد محمد بن محمود الخوارزمي (ت 665هـ) همه را گرد آورد،‌ اين مسند در 800 صفحه در سال 1326هـ در مصر به چاپ رسيد.

بسياري از علماء ترجيح مي­دهند که دانشجويان امام ابوحنيفه 2 از او اخبار و احاديث و فقه را فرا گرفته­اند، و آن را تدوين و تبويب کرده­اند، از اين ميان: كتاب الآثار، أبي يوسف وكتاب الآثار محمد بن الحسن. اگرچه خود امام ابوحنيفه 2 آموزه­هايش را تدوين نکرد، اما محتويات اين کتاب­ها از فقه و اخبار اوست.

امام ابوحنيفه 2 دانشجويان فراوان داشت، کساني که مذهب او را تدوين کردند، از آن ميان چهل تن به درجة امامت رسيده­اند. برجسته­ترين دانشجويان او عبارتند از:  أبو يوسف يعقوب بن إبراهيم الأنصاري متولد كوفه به سال 112هـ و متوفي کوفه به سال 183هـ. محمد بن الحسن بن فرقد الشيباني متولد واسط به سال 132هـ و رشديافته در كوفه و متوفي سال 189هـ، زفر بن الهذيل بن قيس  متولد بصره به سال 110هـ، ومتوفي سال 158هـ، او پس از مرگ استادش، پيش از ديگر اصحاب او از دنيا رفت رضي الله عنهم اجمعين. اين اصحاب سه گانة او تنها متوقف بر فتواهاي استاد خود امام ابوحنيفه 2 نبودند، بلکه به فتواهاي او مي­افزودند و در برخي از مسائل با او مخالفت مي­کردند،‌ که در آن­ها دليل قوي مي­داشتند و آن را قوي­تر از دليل استاد خود مي­دانستند.

مذهب حنفي در کوفه، بغداد، مصر، شامل، تونس، الجزائر، يمن، هند، فارس، چين، بخاري، سمرقند، افغانستان، قفقاز، ترکستان شرقي و غربي به شهرت و گسترش رسيده است [الموسوعة العالمية الکبري، ذيل ابوحنيفة].

[3] – الخطيب البغدادي، أبو بكر أحمد بن علي، تاريخ بغداد ج13 ص 368، أبي المؤيد الموفق بن إحمد بن محمد، المكي،  مناقب الإمام الأعظم أبي حنيفة، ج1 ص 89، شمس الدين أبو عبد الله، الذهبي،  مناقب الإمام أبي حنيفة وصاحبيه، ص 20.

[4]  – شمس الدين أبو عبد الله، الذهبي،  مناقب الإمام أبي حنيفة وصاحبيه، ص 21 .

 

ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید