You are currently viewing مفهوم شناسی سیاست در نظام معنایی عرب پیشاقرآن

مفهوم شناسی سیاست در نظام معنایی عرب پیشاقرآن

ذوالقرنین

نویسنده: دکتر هجرت الله جبرئیلی

در این فراز مفهوم واژه­ای و دانش­واژه­ای سیاست، در نظام معنایی عرب پیشاقرآن، نظام معنایی قرآنی، نبوی، صحابی و معصومین، و نظام معنایی علمی و تمدنی مسلمانان پژوهش می­شود.

الف) مفهوم سیاست در نظام معنایی عرب پیشاقرآن

مزکر بین المللی اسلام شناسی تمدنی
مرکز اسلام شناسی تمدنی globalislamology

 

واژة «سِياسة» مفرد، جمع آن «سیاسات» است، مصدر «ساسَ»، برگرفته از ریشة « س و س» از باب « ساسَ يَسوس، سُسْ، سِياسةً، فهو سائِس، والمفعول مَسوس»[1].

 عرب پیشاقرآن در نظام معنایی خویش، به سیاست به عنوان یک «کُنش» تدبیری شخصی، نگاه می­کردند: «السِّياسة: فعل السائس»[2]؛ سیاست کنش سیاستگر است. «وساسَ الأَمْرَ سِيَاسَةً: قامَ بِهِ. وَيُقَال: فُلانٌ مُجَرَّبٌ، قد ساسَ وسِيسَ عَلَيْه، أَي أَدَّبَ، وأُدِّبَ وَفِي الصّحاحِ: أَي أُمِّر وأُمِّرَ عَليه»[3]؛ امر را با سیاستگری تدبیر کرد، یعنی سرپرستی و تدبیر آن را به عهده گرفت. فلان شخص با تجربه است، سیاست کرد و سیاست شد، یعنی کنش تدبیری از خویش نشان داد و در برابرش کنش صورت گرفت. به معنای دیگر فرمان داد و فرمان بُرد. در توضیح این مثال­ها می­توان گفت که سیاست، کُنش یک­سُویه نیست، بلکه کنش دوسُویه است، از جانب دو کنشگر سیاسی.

از سوی دیگر نزد عرب، سیاست کُنش تدبیری شخص فرادست درخصوص افراد فرودست بوده است، و از آن به «ریاست» تعبیر می­کردند: «السَّوْسُ، بالفَتْح: الرِّيَاسَةُ، وسَاسُوهم سَوْساً، وإِذا رَأَسُوُه»؛[4] سَّوْس؛ به معنای ریاست است، و سیاست آن­ها را عهده­دار شد، یعنی ریاست آن­ها را به عهده گرفت.

عرب­های پیشاقرآن این «کُنش تدبیری» را در موارد زیر به کار می­بردند:

  1. کُنش تدبیری انسان در امر پرورش حیوانات: آن­ها اصل این واژه را  در مورد کنش تدبیری در امر حیوانات، به ویژه اسپ وضع کرده بودند و به کار می­بردند: «السِّياسة: فعل السائس الذي يَسُوسُ الدّوابَّ سياسهً، يقوم عليها ويروضها»؛[5]سیاست کُنش سیاستگر است که امور چهارپایان را تدبیر می­کند، سرپرستی امر آن­ها را به عهده دارد و آن­ها را پرورش می­دهد.
  2. کُنش تدبیری پدر و مادر در امر خانواده: در شعر «الحُطَيْئة» آمده که مادرش را مخاطب قرار داد: «لَقَدْ سُوِّسْتِ أَمْرَ بَنِيكِ حَتَّى … تَرَكْتِهِمُ أَدَقَّ مِن الطَّحِينِ»؛[6] همانا امر فرزندانت را تدبیر کردی و وقتی آن­ها را ترک کردی نرم­تر از آرد بودند.
  3. کُنش تدبیری فرماندِه در امر فرماندِهی جنگ: «رَجُلٌ سَاسٌ، من قومٍ، سَاسَةٍ، وسُوَّاسٍ، أَنْشَدَ ثَعْلَبٌ: سَادَةٌ قَادَةٌ لكُلِّ جَمِيعٍ … سَاسَةٌ للرِّجالِ يَوْمَ القِتَالِ»؛[7]  مرد فرماندِه و سیاست­گر. ثعلب سروده است: سرور و رهبر همگان، سیاستگر مردان در روز جنگ.
  4.  کنُش تدبیری فرمان­روا در تدبیر امر رعیت: آن­ها به گونة مجازی سیاست را در مورد کُنش تدبیری فرمان­روا در امور رعیت به کار می­بردند. صاحب تاج العروس می­نویسد: وَمن المَجَازِ  سُسْتُ الرَّعِيَّةَ سِيَاسَةً، بالكَسْرِ: أَمَرْتُهَا ونَهَيْتُهَا»؛ در معنای مجازی کابرد یافته است: سیاست رعیت را به عهده گرفتم، یعنی امر و نهی آن­ها را عهده دار شدم.  «الوالي يَسُوس الرعية وأمرهم»؛ فرمان­روا کسی است که امور رعیت را تدبیر می­کند.[8]

از این نگاه برمی­آید که عرب­ها، با زیست قبیله ­ای و کوچی­گری ­ای که داشتند، معنای واژه سیاست را از زیست بدوی قبیله­ای، به زیست خانوادگی، فرماندهی جنگ  و  به زیست مدنی شهری انتقال دادند.

در مقام تصور و تخیل جامعه سیاسی قبیله­ای، خیمه یا خانة خان یا شیخ قبیله مرکز فرمان­روایی و شور و مشورت رؤسای عشایر، خیمه­های پیرامونی یا  خانه­های پیرامونی جایگاه زیست اعضای قبیله، که شخصیت همه در وجود و تصامیم خان قبیله تبلور می­یابد و در مقام سیاست خارجی با قبایل دیگر و دیگران اعمال می­شود. شور و مشورت در این جامعه سیاسی بدون دولت، بیشترینه مشروعیت بخش رئیس قبیله است. سیاست بیشترینه در جامعه قبیله­ای کُنش یک­سُویه است که از فرمان­روا به سوی فرمان­بر صورت می­گیرد و فرمانبر، یا رعیت حضور منفعلانه در سیاست دارد. 


[1]  – أحمد مختار عبد الحميد عمر و آخرون، معجم اللغة العربية المعاصرة (القاهرة: عالم الکتب، الطبعة: الأولى، 1429 هـ)،ج2، ص 1132.

[2]  – خلیل بن احمد، کتاب العین، المحقق: د مهدي المخزومي، د إبراهيم السامرائي (بیروت: دار ومكتبة الهلال، عدد الأجزاء: 8، بیتا) ج7، ص 336 ؛ محمد بن أحمد  الأزهري، تهذيب اللغة، المحقق:المحقق: محمد عوض مرعب (بیروت:  دار إحياء التراث العربي، عدد الأجزاء: 8، الطبعة: الأولى، 2001م ) ج13، ص 91 .

[3]  – مرتضی الزبیدی، تاجر العروس من جواهر القاموس، المحقق: مجموعة من المحققین، (بیجا: دار الهدایة، بیتا) ج16، ص 157 .

[4]  – مرتضی الزبیدی، تاجر العروس من جواهر القاموس، المحقق: مجموعة من المحققین، (بیجا: دار الهدایة، بیتا) ج16، ص 157 .

[5]  – خلیل بن احمد، کتاب العین، المحقق: د مهدي المخزومي، د إبراهيم السامرائي (بیروت: دار ومكتبة الهلال، عدد الأجزاء: 8، بیتا) ج7، ص 336 ؛ محمد بن أحمد  الأزهري، تهذيب اللغة، المحقق:المحقق: محمد عوض مرعب (بیروت:  دار إحياء التراث العربي، عدد الأجزاء: 8، الطبعة: الأولى، 2001م ) ج13، ص 91 .

[6]  – مرتضی الزبیدی، تاجر العروس من جواهر القاموس، المحقق: مجموعة من المحققین، (بیجا: دار الهدایة، بیتا) ج16، ص 157 .

[7]  – مرتضی الزبیدی، تاجر العروس من جواهر القاموس، المحقق: مجموعة من المحققین، (بیجا: دار الهدایة، بیتا) ج16، ص 157 .

[8]  – خلیل بن احمد، کتاب العین، المحقق: د مهدي المخزومي، د إبراهيم السامرائي (بیروت: دار ومكتبة الهلال، عدد الأجزاء: 8، بیتا) ج7، ص 336 ؛ محمد بن أحمد  الأزهري، تهذيب اللغة، المحقق:المحقق: محمد عوض مرعب (بیروت:  دار إحياء التراث العربي، عدد الأجزاء: 8، الطبعة: الأولى، 2001م ) ج13، ص 91 .

دیدگاهتان را بنویسید