You are currently viewing مکتب حنفیان جدید – قسمت نخست

مکتب حنفیان جدید – قسمت نخست

مکتب حنفیان جدید

 بازسازی و نوسازی میراث گسترده حنفی

نوشته: دکتر هجرت الله جبرئیلی

قسمت نخست:

چکیده

این نوشتار، عهده­ دار تبیین پدیدآوری مکتب فکری زیر عنوان «مکتب حنفیان جدید» است. ضرورت پدیدآیی این مکتب را پیدایش «انسان جدید حنفی» و پرسش­های جدید او تعیین می­کند. از سوی دیگر، دغدغه این نوشتار پیدا کردن پایه، برای هویت تمدنی خراسانی اسلامی است.

در این نوشتار در نخست کلید­واژگان، مفهوم ­شناسی شده، سپس نشان داده شده است که مفاهیم چون احیاء یا بازسازی و تجدید یا نوسازی ریشه در سنت­های الهی داشته و مفاهیم قرآنی، نبوی و صحابی­ اند که ریشه­ های عمیق آن در سنت علمی و فقهی مسلمانان  نهفته است.

سپس برداشت نویسنده از احیاء و تجدد و به ویژه إحیاء و تجدید مذهب حنفی بیان شده که می­باید در نتیجه دو کار إحیاء و تجدد میراث گسترده حنفی، «فقه تمدنی» پدید آید تا سبک زندگی نوین اسلامی را پدید آورد. از این سبک زندگی نوین ،‌ به تمدن نوین اسلامی تعبیر می­شود. فقه تمدنی می­باید  که توانایی گفتگو با سبک­های دیگر زندگی را داشته و رسالت معرفی اسلام به عنوان دین تمدن­آفرین، عبور جامعه از وضعیت موجود قبیله­ای به وضعیت مطلوب مدنی و گفتگو با غرب انسانی و مقاومت در برابر غرب استعماری را حمل کند.

کلید واژگان: مذهب، حنفی، مذهب حنفی، مکتب، جدید، میراث گسترده، بازسازی و نوسازی.

 

درآمد

قرن بیست و یکم میلادی قرن خیزش هویت­هاست. هویت تمدنی گسترده­ترین حوزه هویتی است. در این میان ابرتمدن اسلامی حلقة وصل بیشتر از یک و نیم میلیارد انسان است. ابرتمدن اسلامی شاخه­های فراوان دارد. به عنوان نمونه: تمدن عربی – اسلامی، تمدن هندوستانی – اسلامی، تمدن ایرانی – اسلامی و … .

تمدن ایرانی – اسلامی یا به گفتة افغانستانی­ها تمدن آریایی – اسلامی  دو زیرشاخة کلان دارد: زیرشاخة تمدنی فارسی – اسلامی و خراسانی – اسلامی.

یکی از برجسته­ترین شاخص­های تمدن اسلامی، فقهی بودن این تمدن است. برجسته­گی فقه است که باعث پیدایش مذاهب کلان فقهی در گسترة کلان تمدن اسلامی شده است. تعبد مردم با روش اجتهادی مذاهب، در برابر الله متعال، باعث آن شده که مسلمانان بیش­تر از دسته­بندی اجتماعی و قومی با مذهب در پیوند لحظه به لحظه و روزانه باشند و بدین­گونه هویت مذهبی به عنوان یک بخشی برجستة از هویت پدید آید.  بنابراین هویت مذهبی در شاخه­ها و زیرشاخه­های تمدن اسلامی کلان­ترین و برجسته­ترین شاخص و نمایه و حلقة وصل احساس تعلق مردمان را به زیر شاخة هویت تمدنی آنان می­سازد.

در زیر شاخة تمدنی خراسانی – اسلامی، مذهب حنفی از یک­سو سنگ بنیادین این زیرشاخة تمدنی و از سوی دیگر سنگ مرمر نمادین کاخ بلند  آن می­باشد. بازسازی و نوسازی زیر شاخة تمدنی خراسانی – اسلامی در گام نخست نیازمند بازسازی و نوسازی میراث گستردة «حنفیت» است.

از آنجا که در تعریف امام اعظم ابوحنیفه رحمه الله از فقه، تعریف فقه خیلی گسترده­تر از تعریف معمول مدرسی امروزین است، تعریف گسترده و درازدامن او از فقه نمی­تواند در قالب «مذهب» بگنجد. از این­رو برای بازسازی و نوسازی میراث گستردة حنفی شامل کلامیات، عرفانیات، صوفیات، عبادات، معاملات، سیاسیات، اجتماعیات، حدیثیات، تفسیریات، اصولیات و … عنوان «مکتب حنفیان جدید» گزینش شد. هدف نویسنده از مکتب، ترجمة دانش­واژة « School» در زبان­ دانشی و فلسفی غرب است که در عربی دانش­واژة معادل «المدرسة» برای آن گزیده شده است. این دانش­واژه معنای بساگسترده­تر از «مذهب» دارد.

ضرورتِ  مکتب حنفیان جدید

نوشدن انسان، سنت الهی و پدیدة طبیعی­ست. نوشدن انسان ضرورت پدیدآیی مکاتب فکری جدید را نیز ایجاب می­نماید. روزگاری که حضرت امام اعظم رحمه الله در 120 هجری، پس از مرگ استادش حماد رحمه الله به کرسی تدریس و فتوادهی در مسجد کوفه نشست، نوعی جدیدی از انسان بنام «انسان حنفی» پدید آمد که با انسان­های موجود آن زمان متفاوت می­اندیشید، متفات می­زیست و متفاوت عبادت می­کرد. با نوشدن جهان و تعامل انسان مسلمان با جهان غرب، نوعی دیگری از انسان حنفی پدید آمد که ما از آن به «انسان جدید حنفی» تعبیر می­کنیم.

یک. انسان حنفی قدیم؛

ویژگی­های کلان انسان حنفی قدیم را چنین می­توان نگاشت:

الف: انسان حنفی قدیم از نظر سیاسی در طول تاریخ با نظام­های خلافت از نوع ملوکیتی یا خلافت ناقص ، سلطنتی یا امارتی می­زیست. این گونه نظام­ها با استبداد و دیکتاتوری حکومت می­کردند. این گونه نظام­ها انسان رعیت یا تبعه می­پروردند، که حق انتخاب سیاسی ندارد و از حقوق و آزادی­های سیاسی بهره­مند نیست.

ب: انسان حنفی قدیم از نظر اجتماعی با نظام اجتماعی قبیله­ای زندگی می­کرد که هم در سطح حکومت و هم در سطح اجتماع بر زندگی او حاکم بود. در این نوع نظام «فردیت» انسان در وجود افتخارات و خواست­های اجتماع به تحلیل می­رود و به معنای اصلی کلمه فرد حضور نمی­داشته باشد.

ج: از نظر روحی، در طول تاریخ ، انسان حنفی قدیم از شر استبداد به عرفان و تصوف پناه برده بود، از همین جهت است که عرفان و تصوف و فقه در گسترة سرزمینی سلطة فرهنگی حنفی، باهم هم­زیستی داشته­اند، در گسترة فرهنگی حنفی تضاد کمتر فقه حنفی با عرفان و تصوف دیده شده است. در این گونه نظم فرهنگی، اگرچه انسان با پشتوانة استوار می­زید، اما از نظر «فردیت» انسان در وجود جماعت صوفی و شخصیت پیر به تحلیل رفته است. از این­رو گسترة فرهنگ حنفی بسیار صوفی­پرور و طریقت­پرور بوده است.

د: از نظر رویارویی با مذاهب و مکاتب فکری، در آغاز ظهور مذهب حنفی، تقابل با خوارج و دهریون پیش آمد. با شیعه نوعی تعامل نیک و همکاری سیاسی وجود داشت. در دوره­های بعدی که دولت اسلام غالب شد و امپراتوری گسترده شد، اختلاف فقهی، تعامل و گاهی تقابل میان­مذهبی با مذهب شافعی، حنبلی و مالکی پدید آمد. گاهی در برخی از سرزمین­ها با شیعه دشمنی صورت گرفت. مکتب حنفی در کل در تعامل با مکتب اعتزال قرار داشت، چنانچه ما ده­ها فقیه حنفی با مذهب کلامی اعتزالی داریم.

هـ: تهاجمات چنگیزی و تیموری، همه جهان اسلام را به  ویرانی کشاند، نخستین سرزمین­های که در زیر سم اسپان آن­ها ویران شد، سرزمین­های گسترة فرهنگی حنفی بود. با این حالت اجتهاد توقف یافت و مذهب حنفی نیز آثار جدید پدید نیاورد  پرسش جدید کمتر در ذهن «انسان حنفی» پدید آمد. این حالت تا اواخر قرن نزدهم و اوایل قرن بیستم ادامه یافت تا زمانی که  تهاجم غرب به جهان اسلام آغاز گشت و  «انسان حنفی قدیم» تعامل نظامی، سیاسی، فرهنگی و روحی با غرب کرد و   پرسش­های جدید در ذهن او پدید آمد.

ادامه دارد…

این پست دارای 2 نظر است

دیدگاهتان را بنویسید