اصول قرآنی (10)

اصل قرآنی(10)

انسان جدل پیشه است.

دکتر عبدالحق حبیبی صالحی

خدای متعال می¬فرماید:

وَ لَقَدْ صَرَّفْنا في‏ هذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ وَ كانَ الْإِنْسانُ أَكْثَرَ شَيْ‏ءٍ جَدَلاً؛ ما در اين قرآن براى مردمان، هرگونه مثلى را (كه در امور دين و دنيا بدان نيازمند باشند) به شيوه‏هاى گوناگون بيان داشته‏ايم (تا از آن‌ها پند گيرند) ولى انسان (طبيعة دوستدار بحث و مشاجره است و) بيش از هرچيزی به مجادله مى‏پردازد (و با حقايق مى‏ستيزد).[کهف: 45]

واژه «صَرَّفنَا» از ماده (ص ر ف) گرفته‌شده از باب تفعیل (تصریف) است، به معنای بیان کردن به شیوه‌های گوناگون، تغییر و دگرگون ساختن، از حالی به حال دیگر درآوردن. منظور از واژه در آیه این است که ما با شیوه‌های مختلف در لباس‌های گوناگون و به هر زبانی ممکن برای فهماندن و تأثیرگذاری با انسان‌ها سخن گفته‌ایم.

«مَثَل» از ماده (م ث ل) به معانی گفتار دایر در میان مردم، درس و عبرت، جمع آن امثال است.

منظور از انسان در این آیه انسان‌های تربيت نايافته است که در قرآن نظیر و بیان فراوان ای این‌گونه انسان‌ها دارد و بعداً در مورد آن‌ها اشاره خواهیم داشت.

«جَدَلا» از ماده (ج د ل) به معنای مجادله، مشاجره، پرخاشگری و ستیزه و نزاع به باطل. منظور در آیه گفتگویی است که انسان‌ها بر اساس نزاع و ستیزه گری و تسلط بر دیگری انجام می¬دهند. مجادله به گفتگویی گفته می¬شود که دو نفر در برابر هم به جروبحث و منازعه می¬پردازند. به گفته¬ی راغب اصفهانی، جدل از «جدلت الحبل» (طناب را محكم تابيدم) گرفته‌شده است، پس جدل یعنی گويى كسى كه چنان سخنانى محکم مى‏گويد و مى‏خواهد طرف مقابل را به‌زور از افكارش بپيچاند. [راغب، المفردات]

 

در این آیه به یک اصل دیگر در مورد انسان اشاره می¬کند و آن جدل پیشگی انسان است. قبلاً در اصل پنجم از ستیزه¬جویی و پرخاشگری انسان گفته بودیم، اکنون از جدال و نزاع پیشگی به باطل انسان می¬گوییم.

جدل و جدال به دو گونه¬ای جدال نیک و جدال بد و زشت تقسیم می¬شود، اشاره‌ای از این تقسیم در خود قرآن وجود دارد، آنجا که می¬فرماید:

ادْعُ إِلى‏ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ‏ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَنُ؛ (اى پيغمبر!) مردمان را با سخنان استوار و به‌جا و اندرزهاى نيكو و زيبا به راه پروردگارت فراخوان، و با ايشان به شيوه هرچه نيكوتر و بهتر گفتگو كن؛ چراکه (بر تو تبليغ رسالت الهى است با سخنان حكيمانه و مستدلّانه و آگاهانه، و به گونه بس زيبا و گيرا و پيدا، و بر ما هدايت و ضلال و حساب‌وکتاب و سزا و جزا است.) (نحل: 125) 

در این آیه به یک‌رشته دستورات مهم اخلاقى ازنظر برخورد منطقى، و طرز بحث، نحوه ايستادگى در برابر توطئه‏های دیگران، بیان‌شده است كه سومین دستور آن «جدال احسن» به‌عنوان اصول تاكتيكى و روش مبارزه در مقابل مخالفين، بیان‌شده است؛ یعنی باکسانی که ذهن آن‌ها قبلاً از مسائل نادرست و فاسد انباشته‌شده از طريق مناظره خوب ذهنشان را خالى كرد تا براى پذيرش حق آماده شوند.

بديهى است که مجادله و مناظره یکی مجادله نیکو و دیگری مجادله بد و زشت است. مجادله¬ی که بر اساس حق و عدالت و درستی وامانت داری و صدق و راستی و حرمت گزاری به‌جانب مقابل باشد، به تعبیر قرآن جدال احسن است و هر مجادله و مناظره که بر اساس باطل و ظلم کذب و دروغ‌گویی باشد و خیانت و خلاف‌گویی و توهین و تحقیر جانب مقابل بر آن حکومت کند، جدال باطل است.

جدل در علوم و فنون مختلف؛ کاربرد دارد و در اصل برای مفهوم مباحثه و حجت آوردن در برابر حجت دیگران و از این طریق به پیروزی رسیدن است، اما طوری که این مفهوم را یک‌زمانی سوفسطائیان به انحراف بردند و از آن به حیث ابزار باطل پیروزی استفاده کردند، چنانکه از اقوال و دلایل فریبنده و فاسد برای نیل به مقاصد و منافع خود استفاده می¬کردند، آنگاه سقراط در پی حقیقت برخاست و با سوفسطائیان به مقابله و مبارزه فکری پرداخت و دلایل فریبنده و فاسد آنان را ابطال کرد.

جدل درواقع حرکت خاص استدلالی است که به حقیقت عقل نزدیک می¬شود و نفس ناطقه به حقیقت و معنویت نفس می¬رساند، یا به گفته¬ای ابن‌سینا آن فیلسوف نامدار، جدل صناعت است و صناعت جدل ملکه¬ای است که تألیف قیاس یا استقرای جدلی به‌منظور اقناع و الزام مخاطب از آن صادر می¬گردد، همانند صناعت طب، ملکه¬ای است که از آن معالجه انسان‌ها برمی‌آید. [ابن‌سینا، المنطق، ج3 ص24-25. الفن السادس: الجدل] اما متأسفانه امروز نیز همانند عصر سوفسطایی متجادلان عصر ما جدالشان خصمانه و به حیث ابزار باطل در پی دلایل فریبنده و فاسد هستند، به‌جای اقناع و کشف حقیقت در پی الزام و خاموش‌سازی یا در پی بی¬راهه سازی طرف مقابل قرار دارند و از آن به حیث ابزار مغالطه استفاده می¬کنند، ملاک حق و حقیقت‌یابی را فراموش می¬کنند. مشهورات عقلی و نقلی و طبیعی را نادیده می¬گیرند. به‌جای محکمات قرآن و فرمان‌ها خدای متعال به متشابهات آن‌ها می¬پردازند. 

چه انسان‌های زشت و عقل¬های جدال پیشه و ستیزه¬جویی و فکرهای جدال‌برانگیز که قرآن در مورد آن‌ها «اکثر شیء جدلا» می¬گوید. مسلماٌ انسان بیش از هر چیزی در مورد خدا و کتاب به مجادله و مشاجره می-پردازد، دلیل و حجت می¬آورد و در باطل فرو می¬رود تا حق را بشکند، درحالی‌که همه‌چیز روشن است، دلایل وجود و وحدانیت خدای متعال از روی عقل و نقل واضح است، همچنان دلایل بسیاری از حقانیت قرآن واضح و روشن است و چیزهایی بسیاری را خدای متعال در قرآن بیان نموده است، بااین‌همه انسان‌هایی را می¬بینیم که غیرمنصفانه و دادگرانه در برابر خدا و قرآن به مشاجره و مجادله می¬پردازند. عده‌ای منکر خدا هستند و به او تعالی ایمان نمی¬آورند وعده‌ای دیگری در برابر قرآن گرفته‌اند و قرآن را کتاب مقدس الهی نمی¬دانند، بر کلام خدا خورده می¬گیرند و آن را قبل نقد می¬دانند. دقیقاً روش این‌ها همانند روش مجادله¬گران پیشین است که قرآن از آن به‌عنوان انسان‌های جدال¬پیشه یاد می¬کند. انسان‌های که باعقل نارسا و حجت ناتمام و دلایل ناقص در برابر خدا قد علم می¬کند و کار خدا و کلام و فرمایش او را به باد نقد می-گیرند. مسلماً این گرفتاری، گرفتاری بسیار ناروا و ناسزایی است که انسان‌ها به آن سر دچار می¬گردند.

درباره‌ای انسان تعبيرات مختلفى درآیات قرآن مجيد آمده است، مانند بشر و انسان و بنی‌آدم، عجب اينكه هر جا که از او به انسان تعبير شده است صفات نكوهيده و مذمومى براى او ذكر گرديده است، مثلاً صفت ضعف، ستمگری و کفران، موجود فراموش‌کار و حق‏نشناس، بخيل، موجودى عجول، كفور و كفران كننده، ظلوم و جهول، کفران کننده‌ای آشکار، مغرور در برابر خدا، طغیانگر، و در این آیه به آن جدال پیشه¬ی پرخاشگر گفته است، می¬فرماید: «كانَ الْإِنْسانُ أَكْثَرَ شَيْ‏ءٍ جَدَلًا». (كهف- 54) و به‌این‌ترتیب موجودی دارای جنبه‌های منفی فراوان معرفی‌شده است. درحالی‌که در مقابل مى‏بينيم که قرآن با همین تعبیر انسان او را به‌عنوان موجودی داراى جنبه‏هاى مثبت و قابل‌ستایش معرفى می¬کند، چنانکه از آفرینش او در «احسن تقویم» بهترین ساختمان (تین: 4) سخن می¬گوید و خدا خود را معلم او معرفی می¬کند و چیزهای نادانسته را به وی آموخته است (علق: 5). انسانی که خدا بیان به او آموخته است. (رحمان: 3). انسانی كه خدا او را در مسير پروردگار به سعى و تلاش واداشته است(انشقاق:6).

بايد دانست که این انسان‌ها بااین‌همه فضیلت و كرامت و مرتبت و محبت و جایگاه در نزد خدا، بااین‌همه جنبه‌های منفی و عنوان‌های زشت و نارسايى که معرفی می¬شوند و در برابر خدا و کلام خدا قرار می¬گیرند، درواقع انسان‌های هستند که مورد تربيت رهبران الهى و بندگان صالح او تعالی قرار نگرفته¬اند بلكه به‌صورت گياهى خودرو پرورش‌یافته‌اند، نه معلمى داشته‌اند و نه راهنمايى، و نه بیدارکننده‌ای داشته‏اند و نه دستگیری، با شهوات آزاد در ميان هوس‌های خیره‌کننده و بی¬راه۱ه برنده غوطه‏ور هستند. روشن است که چنين آدم‌های نه‌تنها از امكانات فراوان و سرمايه‏هاى عظيم وجود و عقل و مغز و منطق خويش بهره نمى‏گيرند، بلكه با بكار انداختن آن‌ها در مسيرهاى انحرافى بی‌راهه و دور از راه مستقیم الهی، به‌صورت موجودى خطرناك و سرانجام منفی نما درمی‌آیند.

یقیناً انسان‌های که از وجود رهبران الهی استفاده نکنند و از عقل سلیم و فکر رسا و اندیشه ایمانی و مسیر تکاملی حق و عدالت بهره نبرند، به‌جای قرار گرفتن در مسیر آدمیت و شایسته¬ای نام انسان و آدمی، تعبیر و توصیف زشت به خود می¬گیرند، مسیر انحرافی می¬روند و از وجود راهبران شیطانی استفاده می¬کنند، عقل و خرد و فکر و اندیشه را به باد تمسخر و استهزاء می¬گیرند، و هرقدر که انسان‌های از این قماش با این اوصاف بيشتر آلوده می‌شوند‌، بيشتر خو می‌گیرند و خود را حق و در مسیر حقیقت می¬پندارند، نه‌تنها قبح و زشتی خود را می¬بینند و می¬داند، بلکه در انظار دیگران طوری خود را به نمایش می¬گذارند که گویی در آینه¬ی زیبای عقل‌گرایی و اندیشه¬وری و تفکر قرار دارند و عمل شایسته در نظرشان مجسم می¬گردد.

مسلماً قبح و زشتى این‌ها به‌تدریج از ميان مى‏رود، این‌ها اسراف‌کارهای عقلی و اندیشه‌ای هستند که مهم‌ترین سرمايه وجود خود يعنى عقل، فکر، عمر، سلامت، جوانى و نیروشان را بيهوده در مسیر جدال باطل باخدا و قران، و درراه فساد و گناه و عصيان، به خاطر به دست آوردن متاع بی‌ارزش و ناپايدار اين دنيا به هدر می¬دهند. 

دیدگاهتان را بنویسید