اصل قرآنی(9)
نیروی اقتصادی و انسانی پایدار
دکتر عبدالحق حبیبی صالحی
خدای متعال می¬فرماید:
«الْمالُ وَ الْبَنُونَ زينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيْرٌ أَمَلا؛ دارايى و فرزندان، زينت زندگى دنيايند (و زوالپذير و گذرايند). و امّا اعمال شايستهاى كه نتايج آنها جاودانه است، بهترين پاداش را در پيشگاه پروردگارت دارد، و بهترين اميد و آرزو است.» [کهف: 46]
«المال» به معنای دارایی. «البنون» به معنای پسران، اما منظور فرزندان آدمی است، چه دختر باشد و چه پسر.
«الباقیات الصالحات» به معنای کارهای شایسته¬ی که ثمره و ثواب آنها ماندگار باشد. واژه «الباقیات» ازنظر گرامری، صفت موصوف مقدر «الاعمال» یا «الکلمات» است. بنابراین، هرگونه کردار شایسته و گفتار شایسته را شامل می¬گردد.
در این آیه شریفه به یک اصل دیگر اشاره دارد که در وقع دو رکن اصلی زندگی انسان است: یکی مال و دارایی که نیروی اقتصادی است و دیگر فرزند که نیروی انسانی است.
موقعيت مال و ثروت و فرزندان آدمی که دونیروی اقتصادی و انسانى و دور رکن مهم در زندگی انسان است، موقعیت ویژه و اساسی در زندگی دنیا و پسا دنیای انسان دارند.
این دونیرو از مهمترین سرمایههای زندگی آدمی است، از یکسو کمعمر و زودگذر و زوالپذیرند و از سوی دیگر می¬تواند با سعی و تلاش انسان ماندگار ابدی و جاودانگی شوند. به اینگونه که این دو عنصر گلهایی بر شاخههای درخت زندگی انسان است، درعینحال که زینت و زیبایی زندگی دنیای آدمی هستند و مسلماً زندگی انسان با آنها رنگ و رونق می¬گیرد، انسان می¬تواند با مدیریت خوب و قرار دادن در مسیر خدای جهانیان، آنها را درراه خوب بکار اندازد و از آنها درراه به دست آوردن رضای الهی به کار گیرد، در این صورت این مال و فرزند از عناصر رنگ جاودانگی می¬گیرند و بااعتبار رنگ الهی ماندگار می¬شوند و برای آخرت جاودانه می¬گردند و از باقیاتصالحاتی بشمار می¬آیند که برای آینده انسان، نیک پاداشتر و امیدبخشتر هستند.
مسلم است که انسانها در زندگی دنیایشان از این دونیرو: «نيروى اقتصادى» و «نيروى انسانى» برای هر مقصدی از مقاصد مادی و غیرمادی استفاده می¬کنند، کسانی از این آدرس به تخت مادیت و قدرت مینشینند و می¬کوشند برای دنیایشان افزون یابی کنند، نیروی بیشتر کسب کنند، احساس قدرت بیشتر داشته باشند، چنانکه هرکس مال بیشتر داشت یا فرزند بیشتر داشت، نسبت به دیگران قوی و نیرومندتر شناخته می¬شود و گاهی کسانی را می¬بینیم که این دونیروی اقتصادی و انسانی خود را به روی دیگران می¬کشند؛ ازاینجهت در زمانهای گذشته بهویژه در زمان جاهلیت پیشین، بهویژه روی پسران تکیه می¬شد و تنها پسران را سرمایه و نیروی فعال انسانی می¬دانستند که قرآن از به «بنون» تعبیر نموده است و دختران را از جهت عدم کارآمدیشان در مقام نیرونمایی، مایه ننگ و سرگشتگی می¬دانستند، طوری که می¬فرماید: «وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظيمٌ؛ (دختران را مايه ننگ و سرشكستگى و بدبختى مىدانستند) و هنگامیکه به يكى از آنان مژده تولّد دختر داده مىشد (آنچنان از فرط ناراحتى چهرهاش تغيير مىكرد كه) صورتش سياه مىگرديد و مملو از خشم و غضب و غم و اندوه مىشد.» [نحل: 58]
اما هرچه باشد، مانند خود زندگی، بی¬اعتبار و بی¬مایه و زودگذر و زوالپذیر هستند، ولی با قرار گرفتن در مسیر خدای جهان و راه رضای اوتعالی، در مسیر جاودانگی قرارگرفته و ماندگار می¬شوند، همانگونه که خود خدای متعال می¬فرماید در باقیاتصالحات یعنی در جمله¬ی اموری قرار می¬گیرند که باارزش، پایدار و شایسته پذیرش و مورد اجر و ثواب و امیدوار بخش برای آینده زندگی دنیا و آخرت انسان هست.«وَ الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيْرٌ أَمَلًا». گرچه برخی از مفسران مفهوم و مصداق باقیات صالحات را مضیق کرده اند و به موضوعات مانند نمازهای پنجگانه و اذکار مانند سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الا اللَّه و اللَّه اكبر، و امثال آن محدود كرده اند، (محی السنة بغوی، شرح السنة، ج5 ص64؛ محمد بن نصر مروزی، تعظيم قدر الصلاة، ج1 ص157)، اما مفهوم و مصداق باقیاتصالحات منحصر و محدود در اینها نیست، بر اساس مبنای گرامی موصوف محذوف، هر گفتار و کردار صالح و نیکی که در مسیر رضای خدای متعال را قرار داشته باشد را شامل است.
ازاینجهت در روایات چیزهای بسیار بهعنوان «صدقه جاریه» یادکردهاند، ازجمله در یک روایتی مال و فرزند بهعنوان صدقه جاریه و امور پایدار شایسته یاد نموده است، حضرت ابوهریره رضیاللهعنه از پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله وسلم چنین روایت می¬کند:
«إذا ماتَ الإنسانُ انقطَعَ عنه عملُه إلا من ثلاثةِ أشياء: مِن صدقةٍ جاريةٍ، أو علمٍ يُنْتَفَعُ به، أو ولدٍ صالحٍ يدعُو له؛ هنگامی که انسان بمیرد، تمامی اعمال او قطع می¬شود بهجز سه چیز که ثواب آنها همواره می¬رسد: اول، صدقه جاریه، دوم دانش سودمند، سوم فرزند نیک که دعا کند.» (ابو داود سیستانی، سنن أبي داود، ج4 ص506)
در روایت دیگری می¬خوانیم که عیاض بن عقبه فهری فرزند وفات کرده خود را باقیاتصالحات عنوان می-دهد و چنین می¬گوید:
«عَنْ عِيَاضِ بْنِ عُقْبَةَ الْفِهْرِيِّ، أَنَّهُ مَاتَ ابْنٌ لَهُ، فَلَمَّا نَزَلَ فِي قَبْرِهِ، قَالَ لَهُ رَجُلٌ: وَاللَّهِ إِنْ كَانَ لَسَيِّدَ الْجَيْشِ، فَاحْتَسِبْهُ، فَقَالَ: «وَمَا يَمْنَعُنِي أَنْ أَحْتَسِبَهُ وَقَدْ كَانَ بِالْأَمْسِ مِنْ زِينَةِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا، وَهُوَ الْيَوْمَ مِنَ الْبَاقِيَاتِ الصَّالِحَاتِ؟؛ پسری از عیاض بن عقبه فهری وفات کرد، وقتیکه در قبر آن پایین شد، شخصی به او گفت: سوگند به خدا که او فرمانده جنگ بود، پس امیدوار اجر و ثوابش باش. عیاض گفت: چرا امیدوار نباشم، درحالیکه دیروز زینت زندگی دنیا بود و امروز از باقیاتصالحات است.» (ابن مبارک، الزهد والرقائق و نعیم بن حماد، الزهد، ج1 ص158)
آری، همان اموال ناپايدار و فرزندان كه گاهى زینت زندگی و گاهی فتنه و مايه¬ی آزمايش در زندگی هستند، روزی پیدا می¬شوند و روز دیگری فنا و نیست می¬شوند و هرچه حفاظت کنیم روزی دیر یا زود قربانی دست فنا خواهند شد، اگر اینها در مسير خدا و کسب رضای او تعالی قرار بگيرند، مسلماً رنگ الهی به خود می¬گیرند و به رنگ باقیاتصالحات درمىآيند و همانند ذات و صفات الهی جاودانه می¬شوند.
پس مسلمان واقعبین و با ظرفیت از پیدا کردن مال و فرزند مغرور نباشد، از سرنوشت مغرورانی چون فرعونها و قارونها پند بگیرند و با مدیرت درست از آنها مواظبت و مدیریت کند و آنها را در مسیر خدا قرار دهد تا جاودانه شوند و نگذارند که چون زینتهای عاریتی با وزش یک نسیم نرم از هم فروریزند.