You are currently viewing بررسي تطبیقی حقوق و تکالیف گردشگران غیر مسلمان  در کشورهای اسلامی از دیدگاه فقهای اهل سنت و امامیه

بررسي تطبیقی حقوق و تکالیف گردشگران غیر مسلمان در کشورهای اسلامی از دیدگاه فقهای اهل سنت و امامیه

 نویسنده: حمیدالله مرادی و محمد عمر مبارزنوسنده حمیدالله مرادی و عمر مبارز

چکیده : شناخت انسان از هستی و آشنایی با اقوام و گروه‌های گوناگون در پرتو سیر و سیاحت میسر است در جهان امروز که جهان ارتباطات نام گرفته است صنعت گردشگری از جایگاه ویژه­ی برخورد دار شده است؛ لذا فقهای  اسلامی کوشیده اند در کنار استفاده از مزایای ارزشمند گردشگری، این صنعت را در قالب بایدها و نباید های فقهی و ارزش های اسلامی همراه سازند.

هدف از پژوهش حاضر «بررسی تطبیقی حقوق گردشگران بیگانه در کشورهای اسلامی از دیدگاه فقهای اسلام» با روش تحقیق توصیفی – تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات کتابخانه‌ای- اسنادی سعی بر این دارد که حقوق گردش غیرمسلمان را مورد بررسی، پژوهش و در نهایت ارزیابی قرار دهد. نتایج پژوهش نشان میدهد که فقه اسلامی، گردشگری و سیر و ساحت را نه ‌تنها محدود نساخته، بلکه ترک آن را مورد نکوهش و سرزنش قرارداده است، تدوین فقه گردشگری در جامعه اسلامی یک ضرورت تلقی می شود، با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی محتوی فقه قدیم را به پدیده‌های جدید مرتبط ساخته‌ است، به راهبردهای فقهی برای سیاحت های نا بسامان و خلاف موازین اخلاق اسلامی اشاره نموده است؛ قلمروی حقوق گردشگر خارجی را معین نموده است و این مقاله به صورت تطبیقی ومقارنه­ی گردشگری میان فقه اهل سنت و امامیه کاویده است.

کلیدواژه: گردشگر، گردشگری، غیر مسلمان، کشورهای اسلامی، فقه، حقوق، تکالیف، حکم، حنفیه، جعفریه.

1.مقدمه

1-1.تبین مسئله

انسان از بدو پیدایش، همواره در پی امنیت، و تأمین نیاز های زندگی، در گردش و سیاحت بوده و برای مبادله کالا و دست ساخته ها و حصول سایر نیاز های خویش راهی شهر ها و کشور های دیگر می شده است، بنابر این در آموزه های اسلامی قرآن و سنت، گردشگری به عنوان یک پدیده ی اجتماعی مطرح شده و فقیهان پرشمارِ قدیم به مسائل مبتلی به مسافر یا گردشگر در زمان خود توجه داشته اند، اما تغییرات و تحولات فراوان در جهان، حوزه های جدیدی را به میان آورده که یا از نگاه فقهیان قدیم مخفی مانده و یا اینکه جزء نوازل و مسائل معاصر است، امروزه از گشردشگری به عنوان صنعت بدون دود که هم علت و هم پیامد هایی در روند جهانی شدن است، یاد می شود حتی بسیاری حکومت ها گردشگری را به عنوان مولفه­ی مهم رشد و توسعه اقتصاد محلی مینگرند. گستره حوزه روابط بین الملل در جهان به ویژه رفت و برگشت توریست ها و گردشگران می طلبد که فقه به شکل تخصصی با مددگیری از متون فقهی به آن بپردازد، مانند سایر موضوعات فقهی، می بایست فقه السیاحة یا فقه گردشگری نیز، به صورت تخصصی تدوین شود. فقه به عنوان سامان دهنده زندگی انسان بر اساس آموزه های دینی به گردشگر به عنوان یک مکلف می نگرد و ارتباط خود را در صورت استفاده مشروع در تعامل به آن می بیند، اما پرسشی که در این زمینه مطرح می شود این است که تروریست و گردشگر غیر مسلمان در کشور اسلامی از چه حقوق و مکلفیت هایی برخورد دار است؟

در حقيقت پاسخ به اين پرسش اصلي و پرسش‌هاي فرعي ديگر، نظام «حقوق گردشگر غیر مسلمان» را مي‌سازد. در این جستار:

  • الگوی اسلامی گردشگری از منظر فقهای اسلامی (تسنن و تشیع) تحلیل و بررسی می شود.
  • اقسام گردشگران بیگانه یا غیر مسلمان تعریف و مشخص می گردد.
  • اسباب و انگیزه­ی گردشگری بیان می گردد.
  • -حقوق و تکالیف توریست و گردشگر غیر مسلمان تحلیل و ارزیابی می شود.
  • حدود گردشگری غیر مسلمانان در کشور های اسلامی از دیدگاه فقه اسلامی بررسی می شود.

2-1. اهمیت و ضرورت

گردشگری امروزه میدان رقابت های تجارتی دولت ها گردیده است، به همین جهت دولت ها برای جلب و جذب توریست ها رقابت مینمایند، در این میان بعضی مسلمانان هنوز فکر مینمایند که شریعت اسلامی گردشگری را کنار گذاشته، حتی برخی شایعه نمودند که اسلام مخالف گردشگری است. در حالیکه گردشگری امر مشروع است که در گزاره های دینی به آن ترغیب شده و اهمیت این موضوع ضمن اهداف گردشگری که برخی آن را می شماریم – تدبیر و اندیشیدن در مخلوقات خداوند متعال، تعارف در میان مردم، طلب دانش، دعوت به دین اسلام، جهاد در راه خدا، شاد سازی روح و روان، اداء فرایض الهی- واضح می شود، بنابر این می طلبد که در این مورد تحقیق وپژوهش صورت بگیرد.

2.مفهوم شناسی

در بحث مفهوم شناسی جهت تبیین و درک درست از آن ضرورت دارد که نخست به توضیح مفاهیم کلیدی و کاربرد در پژوهش پرداخته شود. از این رو نخست به بیان و توضیح مفاهیم آنان می‌پردازیم.

1-2. مفهوم گردشگری

1-1-2. در لغت

از دیدگاه لغت شناسان گردشگری ترجمه فارسی توریسم tourism))- زبان انگلیسی- و سیاحۀ- زبان عربی- می باشد واژه­ی سیاحۀ از ریشه سیح به معنی گردش و سیر است و اصل کلمه به معنای حرکت و رفتن مداوم است، به همین جهت برای آب روان سیح گفته می شود (ابن فارس، 1399هـ ق، ج3، ص120) به این اعتبار است که آب جاری نرم و آرام راه می گشاید و به پیش می رود. از همین مقوله است، حرکت انسانها آن گاه که براساس اندیشه و توجه و وظیفه شناسی بین آنها و خداوند باشد. با این نگرش مورد خطاب: {فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ} [توبه: 2] قرار میگیرند، نکته ای لطیف و ظریف واژه “سیاحۀ” گردشگر، حرکت همراه با آرامش و اندیشه، مسافر، جهانگرد و توریست است (طبری،1420هـ ق، ج10، ص66).

 2-1-2. در اصطلاح

گردشگری عبارت از: انتقال از یک مبدأ به یک مقصد به منظور بازدید آثار گذشته گان و عبرت گرفتن از آنهاست تا به بزرگی پروردگار جهانیان و اسرار و رموز خلقت خداوند پی ببرند وآنان را به چشم سر مشاهده کنند و در زندگی، تجارت و سیاحت و لذت بردن از چیزهای که شریعت حرام  قرار نداده است آنها را پیاده نمایند (قشیری، بی تا، ج2، ص67)، لذا شریعت اسلامی نه تنها گردشگری را منع نکرده، بلکه وقتی هدف گردشگر نیک و پسنده باشد، به آن فرمان داده است.

کمیسون آمار سازمان ملل متحد تعریفی را که  از گردشگری توسط سازمان جهانی توریسم ارائه شد، پذیرفت. بر این اساس این تعریف، توریسم عبارت است از «مجموعه فعالیت های افرادی که به مکان های خارج از محل زندگی و کار خود به قصد تفریح و استراحت و انجام امور دیگر مسافرت می کنند و بیش از یک سال متوالی در آن مکان ها نمی مانند» (راجر، 1384هـ ش، ص19).

3-1-2. مفهوم قرآنی دانش­واژة «سیاحۀ»

واژه سیاحت در سه جای قرآن کریم بکار رفته است:

  1. {فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَأَنَّ اللَّهَ مُخْزِي الْكَافِرِينَ} [توبه: 2] ترجمه: با این حال، چهار ماه (مهلت دارید که آزادانه) در زمین سیر کنید (و هر جا می‌خواهید بروید، و بیندیشید)! و بدانید شما نمی‌توانید خدا را ناتوان سازید، (و از قدرت او فرار کنید! و بدانید) خداوند خوارکننده کافران است!

در این آیه معنی لغوی سیاحت؛ یعنی رفت و برگشت منظور است و هیچ معنی اضافی شرعی را دربرنگرفته است.

  1. فرموده خداوند متعال{التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکعُونَ السَّاجِدونَ الآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ و النَّاهُونَ عَنِ الْمُنکرِ و الْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ و بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ{ [توبه: 112] ترجمه: توبه‌کنندگان، عبادت کاران، سپاسگویان، سیاحت کنندگان، رکوع کنندگان، سجده‌آوران، آمران به معروف، نهی کنندگان از منکر، و حافظان حدود (و مرزهای) الهی، (مؤمنان حقیقی‌اند)؛ و بشارت ده به (اینچنین) مؤمنان!»

واژه سیاحت که در این آیه بکار رفته است مفسرین و علما چهار مصداق برای آن تعیین نموده اند؛ منظور از سائحون روزه داران هستند؛ چنانچه در روایت آمده است «سیاحة امتی الصیام» سیاحت امت من روزه است ودر جای دیگر آمده «إِنَّ سِيَاحَةَ أُمَّتِي الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ» (حاكم نيشاپوری، 1411هـ ق، ج2، ص83) ترجمه: سیاحت امت من جهاد در راه خدای عز وجل است و برخی می گویند: مصداق کلمه‌ی «سائحات» طالب علم و مهاجر است که اشاره و رهنمودی زیبا از گردشگری علمی است (طبراني، 1415هـ ق، ج8، ص183).

  1. {عَسَى رَبُّهُ إِن طَلَّقَکنَّ أَن يُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَيْرًا مِّنکنَّ مُسْلِمَاتٍ مُّؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَيِّبَاتٍ و أَبْکارًا} [تحریم: 66] ترجمه: امید است که اگر او شما را طلاق دهد، پروردگارش به جای شما همسرانی بهتر برای او قرار دهد، همسرانی مسلمان، مؤمن، متواضع، توبه کار، عابد، هجرت‌کننده، زنانی غیرباکره و باکره.

زید بن اسلم می گوید: واژه سائحات به معنای «گردندگان در زمین برای اطلاع از آثار و درس گرفتن و عبرت‌آموختن از تاریخ گذشتگان و دیدن عجایب و غرایب جهان» می‌باشد (منصور و عتیبی، 2009 م، ج36، ص763).

2-2. مفهوم گردشگر

بنابر تعریفی که از مفهوم گردشگری ارائه شده است، بر اساس آن از گردشگر نیز تعاریف متفاوتی ارائه گردیده که بعضی از آنها را ذیلاً ذکر می کنیم:

  • گردشگر شخصی است که از مکان اقامت دائمی خود به جای دیگری که خارج از قلمرو اقامتش است، بخاطر تحقق غرض خاصی از قبیل: گردشگری و زیارت سفر نماید، مشروط بر اینکه بخاطر کاریگری نباشد، و مدت زیارت و گردشگری از 24 ساعت کمتر و از 3 ماه بیشتر نباشد (عبیدات، 2008م، ص34 و عبوی، 1427هـ ق، ص171).
  • هر شخصی که وقت کافی برای سفر کردن، به نیت اقامت مؤقت به جاهای مختلف را دارد، تا از خسته گی و افسردگی کار ها بکاهد و چند روزی به آرامش برسد و به استراحت بپردازد، گردشگر نامیده می شود (کامل، 1975م، ص26).
  • گردشگر کسی است که در شهر مقصد حد اقل مدت یک شب و روز را سپری کند و از آن دید و بازدید نماید (غنیم و نبیتا، 1423هـ ق، ص25).

 3-2. مفهوم فقهاء

فقهاءصيغه مبالغه از ماده فقه است. با توجه به تعريف‏ فقه‏، فقيه در اصطلاح كسى است كه به احكام شرعى از روى ادله تفصيلى آنها آگاهى دارد، شناخت فقهاء منوط به شناخت فقه است، بنابراین در ضمن گونه شناسی فقه، مفهوم آن حاصل می شود.

1-3-2. فقه در لغت

لغت شناسان، واژه «فقه» را در دو قلمرو، بازشناسی و معنا كردند. برخی، آن را توسعه داده، و در «مطلق فهم، علم، و ادراك» به كار بسته‌‌اند (جوهری، 1407هـ ق، ج6، ص2243)، خواه مر بوط به دین باشد و یا چیزی دیگری (ابن فارس، 1399هـ ق، ج2، ص442) و گروهی، نوعی محدودیت در مورد واژه «فقه» قائل شده، و آن را به «علمی كه در مسیر دین است» تعریف کردند (فراهیدی، بی تا، ج3، ص370) برخی لغت شناسان معنای فقه را  فراتر از مطلق دانستن شمرده و آن را «علمی كه با تأمل و اندیشیدن به دست آید» معنا كرده‌اند (ابن منظور، 1414هـ ق، ج4، ص305 و  عسكری، بی‌تا، ص69).

2-3-2. فقه در اصطلاح

اندیشمندان اسلامی از فقه تعاریف گوناگونی ارائه نموده اند، که در این مبحث به تعریف  سر دسته های مذاهب بسنده می شود، امام ابوحنیفه اینگونه تعریف مینماید: «معرفة النفس مالها وماعلیها»؛ یعنی شناخت آنچه  به سود و زیان نفس است. اما بعد از اینکه علم فقه تخصصی شد، پیروان مذهب حنفیه قید عملا را به آن اضافه نمودند، بنابر این فقه تنها شامل باید ها و نباید های عملی می شود (زحیلی، بی تا، ج1، ص 14).

از نظر شافعیه فقه عبارت از: علم به احکام شرعی عملی، گرفته شده از ادله تفصیلیه می باشد (نفراوی، 1415هـ ق، ج1، ص80) بنابر این تعریف، فقه شامل عبادات (نماز، روزه، زکات و حج)، معاملات، مناکحات، ارث، جهاد، عقوبات و… میگردد. و مرحوم صاحب معالم از فقهای امامیه در تعريف‏ فقه‏ فرموده: فقه عبارتست از علم به احكام شرعيّه از روى ادلّه تفصيلى آنها (ذهنی تهرانی، 1405هـ ق، ج‏2، ص44).

4-2.  مفهوم حنفی

1-4-2. در لغت

حَنيف [مفرد]: ج حُنَفاءُ: از ریشه (ح ن ف)، صفت مشبَّهه که دلالت بر ثبوت کسی دارد که از چیزی روگردانده باشد. حَنَفيّ [مفرد]: ج أَحناف وحَنَفِيّة: به کسی گفته می­شود که پیرو مذهب امام أبی حنیفه و پیروان او باشد (عبد الحميد عمر، 1429هـ ق، ج1، ص572).

 2-4-2. در اصطلاح

مذهب حنفی عبارت از مذهبی است که به بنیادگذار آن امام أبی حینفه نعمان بن ثابت فقه­شناس کوفی منسوب است، کسی که از علمای پیشین أهل رأی تأثیرپذیر بود. امام ابوحنیفه دروازه عمل به قیاس (رأی به معنای خاص آن) را گشود. او سنت را پذیرفته بود، اما به خاطر پذیرش آن شرط­های سخت داشت. از این رو به اصحاب و پیروان این مذهب نام «مذهب أهل الرأي؛ مذهب فقه­شناسان خردورز» را دادند؛ زیرا آنان به عقل و خرد آزادی داده بودند، و این را توسط کاربرد بسیار قیاس و رأی در عمل به نمایش گذاشته بودند. بنابراین، آنان در گستره فقه­شناسی خردورزانه و درایت­ شناسی بسیار نیرومند بودند. امام ابوحنیفه  از چند دانشجوی برتر برخوردار بود که در ثروتمند ساختن، گسترش دادن مسائل مذهب و کاربردی­شدن گستره­های مذهب او نقش برجسته بازی کردند. این بزرگان عبارتند از: امام أبی یوسف، امام محمد بن حسن شیبانی، امام زفر بن هذیل و امام حسن بن زیاد لؤلؤي (زحیلی، بی تا، ج1، ص45).

5-2.  جعفریه

منظور از جعفری منسوب به امام جعفر صادق امام ششم شیعیان، امام در سال 83  در روزگاری پر حادثه و آشفته متولد شد و تا 12 سالگی با جدش امام سجاد همراه بودند و مدت ‏19 سال با پدر زندگى کرد و توانست ‏به مقدار لازم از خرمن دانش این دو بزرگوار، خوشه‏ چینى نماید. مدت امامت ایشان 34 سال به طول ‏انجامید که 18 سال در دوره اموى 5 خلیفه و 16 سال با 2 خلیفه عباسی مصادف بود و در سال یکصد و چهل و هشت هجری وفات نمود (نووی، 1996م، ج1، ص150) کسانی که در مسائل فقهی ا ز ایشان پیروی می‌نمایند، جعفریه نامیده می شوند و این‌ معنای‌ جعفری‌ بر مذهب امامیه اثناعشری‌ منطبق‌ است‌؛ چون‌ بسیاری‌ از احادیث‌ فقهی‌ شیعه‌ از آن‌ حضرت روایت شده و مستندات‌ فقه‌ شیعه‌ از ایشان‌ بیش‌ از سایر امامان‌ نقل‌شده، فقه‌ شیعه‌ را فقه‌ جعفری‌، و مذهب‌ امامیه‌ را مذهب جعفری‌ نامیده‌اند و در این مقاله می کوشیم که بخشی از موضوع خود را از دیدگاه فقهای که از ایشان متابعت مینماید، به رشته تحریر درآوریم.

6-2. مفهوم حقوق

1-6-2. حق در لغت:

لفظ حق در لغت دارای معنای زیاد است از جمله: دو معنی آن مشهور وکاربرد بیشتر دارد؛ یکی نقطه مقابل باطل؛یعنی حکم مطابق واقع است و حق را به این معنی به حیث صفت فعل و یا صفت عقیده استعمال می‌شود؛ مثلاً گفته می‌شود گفتارش حق (موافق و مطابق به حقیقت)، کردارش حق و عقیده‌اش حق است. بدین معنی که گفتار، کردار و عقیده او به حقیقت امر و واقعیت نزدیک‌اند.

دیگری به معنی  ثبوت و وجوب، همان‌گونه که در قرآن کریم آمده است: {وَلَكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَى الْكَافِرِينَ}  [الزمر: 71] ترجمه: «ولی فرمان عذاب الهی بر کافران مسلّم شده است». در این آیه حق به معنای ثبوت و وجوب است؛ یعنی عذاب کافران لازم و واجب شده است. و همچنان گفته می‌شود: «یحق علیک ان تفعل کذا». یحق، در اینجا به معنای یسوغ است؛ یعنی برای تو جایز است، که چنین کاری را انجام ‌دهی و هم‌چنین گفته می‌شود: «احق الله الحق» یعنی خداوند متعال آن را برای مردم آشکار و اثبات کرده است. خداوند متعال فرموده است: {وَيُرِيدُ اللّهُ أَن يُحِقَّ الحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَيَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ{ [انفال: 7] ترجمه: خداوند می‌خواهد حق را با کلمات خود تقویت، و ریشه کافران را قطع کند؛ (از این رو شما را بر خلاف میلتان با لشکر قریش درگیر ساخت، و آن پیروزی بزرگ نصیبتان شد).

و «استحق الشی یستحقه»؛ یعنی مستوجب چیزی گردید. همان‌گونه که در قرآن کریم آمده است: }فَإِنْ عُثِرَ عَلَى أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْمًا{ [مائده: 107] «اسْتَحَقَّا إِثْمًا» یعنی آن دو نفر مستوجب گناه و بدی شدند. واژه حق در قرآن کریم فراوان ذکر گردیده و واضح است که مراد دقیق از آن نظر به سیاق و محل ورود آیات، متفاوت است، اما دلالت کلی آن خالی از معنای ثبوت و مطابقت با واقع نیست و همچنان حقوق را جمع حق گفته و به معنای راست، درست، سزاوار، ضد باطل، موافق، مطابق، حصه، نصیب، مکنت، تاج سر و مرگ و همچنان یکی از اسما و صفات خداوند متعال است.

واژه حق به معنی عدالت نیز استعمال شده است. برای مثال وقتی در داوری بین دو تن گفته می‌شود، حق این است، یعنی عدالت چنین اقتضا دارد و در نظریه احساس حقوق، حقوق به معنای عدالت به‌کار رفته است. یعنی آنچه باید در شمار حقوق باشد (فيومي، بی تا، ج1، ص143).

در این معنا که در مباحث خاص فلسفه حقوق به کار می‌رود، حقوق مجموعه قواعد است که از نظام جهان یا طبیعت انسان ناشی شده و آنچه را که عدالت است مشخص می‌کند. در تمدن غرب حقوق را از کلمه (Direction) به معنای قدرت استعمال کرده‌اند که مراد از آن ارائه قدرت رهنمایی است.

حقوق و قدرت رهنمایی معمولاً ناشی از سازمانی می‌باشد که عهده‌دار رهبری جامعه بوده می‌تواند. روی این دلیل است که تعدادی از علماء، حقوق را به مفهوم دولت مترادف می‌دانند؛ زیرا طوری که گفتیم حقوق دساتیر رهنمونی یک جامعه است. پس واضح است که برای تطبیق این قواعد و دساتیر باید مقیاسی وجود داشته باشد که صلاحیت تنفیذ و تطبیق این قواعد رهنمونی را داشته باشد. از اینجاست که رابطه حقوق با دولت واضح می‌شود (ستانکزی،1387هـ ش، ص19).

2-6-2. مفهوم حق در اصطلاح اندیشمندان فقه:

فقها شریعت اسلامی کلمه حق را بر پایه­ی معنای واژگانی آن به کار برده اند و آن را بر هر چیزی اطلاق کرده اند که با ثبوت شرعی ثابت باشد؛ یعنی آنچه به حکم شرع و اقرار آن به اثبات رسیده و به سبب آن اثبات پشتوانه شرعی هم دارد، بر این پایه برخی فقهاء حق را چنین تعریف کرده اند: حق آن است، که با بیان شارع به اثبات رسیده و شارع از آن پشتیبانی کرده باشد. و در ادامه حق را به حق الله و حق العباد دسته بندی نموده اند، حق الله عبارت از حقوقی است که به منفعت عام مردم و جامعه تعلق می گیرد و حق الناس به مصلحت شخص خاص تعلق می گیرد (وزارة الأوقاف والشئون الإسلامية – الكويت، 1427هـ ق، ج1، ص88) منظور ما از حقوق در این بحث مجموعه ویژگی ها و امتیازاتی می باشد که شخص از آن  برخوردار است.

7-2. مفهوم حكم

حكم در علوم مختلف كاربردهای گوناگون و متفاوت دارد و در این مبحث از نظر فقهی بحث می‌شود:

 1-7-2. حكم در لغت

لغت شناسان برای كلمۀ «حكم» معانی مختلف و كاربردهای گوناگون را ذكر نموده‌اند. فیروزآبادی، «حكم» را «منع» می‌داند (فیروزآبادی، 1367هـ ش، صص99 و100) از این‌رو، به شخص سلطان «حاكم» گفته می‌شود كه از ستم جلو‌گیری می‌نماید، بدون شك دانستن تاريخ پيدايش و تحول هر علم در درك مسائل آن علم نقش بسزايى دارد، ابن فارس و گروهی دیگر «حكم» را به معنای اتقان گرفته­اند (ابن فارس، 1399هـ ق، ج1، ص92)  در المصباح ذکر شده است که حکم به معنی قضا است و اصل معنی آن منع و باز داشتن است چنانچه گفته می‌شود «حکمتُ علیه بکذا اذا منعته من خلافه» آنگاه‌که از کار خلافش او را بازدارید، و «حکمتُ بین القوم، ای فصلتُ بینهم»، لذا  به هر دو معنی می آید (فيومي، بی تا، ‌ج1، ص78) ابن منظور «حكم» را «منع»، «علم»، «فقه»، و «اتقان» تعریف می‌كند (ابن منظور، 1414هـ ق، ج2،‌ ص144) برخی دیگر از لغت شناسان عرب، به كاربرد «حكم»، در معانی دیگر نیز اشاره‌کرده ‌اند.

 2-7-2. حكم در اصطلاح

در «دانش اصول»، در حوزه اهل‌سنت بر اساس گزارش غزالی از ابوالحسن اشعری و دیگران، به: «خطاب‌الشرع اذا تعلق بافعال المكلفین» تعریف شده است (غزالی، 1413هـ ق، ص55)، فخررازی[2] در تعریف «حكم» آورده است كه «حكم» عبارت است از: «خطاب‌الله المتعلق بفعل‌المكلفین بالاقتضاء اوالتخییر» (رازی، 1418هـ ق، ج1، ص89).

گروهی با «امام‌المشككین» خواندن فخررازی، تعریف او را نیز جامع ومانع ندیدند، و گفتند كه:‌ «حكم» عبارت است از: «خطاب‌الله المتعلق بفعل‌المكلفین بالاقتضاء او التخییر او الوضع» (نمله، 1420هـ ق، ج1، ص125).

در فرهنگ و سنت شیعه امامیه نیز، تعریف واحد از واژه «حكم» دیده نمی‌شود. بلکه تعاریف گوناگون بیان شده است، شهید اول  «حكم شرعی» را همان خطاب شرعی كه به افعال مكلفین به نحو اقتضا یا تخییر، تعلق می‌گیرد، می‌داند. او می‌نویسد: «الحكم خطاب ‌الشرع المتعلق بافعال المكلفین بالاقتضاء والتخییر» برخی این تعریف را جامع ندیدند در تعریف «حكم» می‌نویسند: «الحكم خطاب ‌الشرع المتعلق بافعال المكلفین بالاقتضاء والتخییر والوضع» (سیوری، 1403هـ ق،‌ ص9).

آیت‌الله خویی (ره)، «حكم‌شرعی» را از سنخ فعل اختیاری صادر شده از جانب شارع می‌داند، و معتقد است كه: «حكم‌شرعی» همان اعتبار نفسانی از جانب مولی است كه ابراز آن به سبب انشاء است، نه آنكه انشاء شارع ایجاد كننده این اعتبار باشد (واعظ بهسودی، 1412هـ ق،‌ ج3، ص77)

دقت و جستجو در آثار اصولیون در دو حوزه اهل‌سنت و شیعه، نشان می‌دهد كه آنان در تعریف «حكم‌شرعی» با فراز و فرودهای روبرو بوده‌اند. این فراز و فرود‌ها نشان می‌دهد كه آنان همواره رشد جامعه را رصد می‌كردند و با فرایند روبه رشد جامعه‌ای بشری، تلاش نمودند كه تعریفی از «حكم‌شرعی» ارائه نمایند كه با شرایط زمانی سازگاری داشته باشد. بنابراین، می‌توان گفت كه حقیقت «حكم‌شرعی»، نوعی جعل و اعتبار امری است كه مصلحت فرد یا جامعه، خاستگاه پدید آمدن آن است. حکم شرعی عملی عبارت است: از مدلول خطاب خداوند متعال متعلق به تصرفات انسان با وقایع زندگانی او بر وجه اقتضا یا تخییر و یا وضع (زلمی، 1394هـ ش،‌ ص28).

8-2. مفهوم تکالیف

1-8-2. در لغت

تکالیف جمع تکلیف از ریشه کلف بمعنی الزام است؛ چنانچه «كَلَّفْتُ الرَّجُل: وقتی گفته می شود که چیزی مشقت آور را الزام نموده باشید (قلعجي، 1408هـ ق، ص143 و حسيني، بی تا، ج24، ص332).

2-8-2. در اصطلاح

عبارت از انجام ویا ترک فعل مشقت آوری که شارع مقدس آن را خواسته است و این خواست از جانب شارع به طریق حکم صادر می گردد که عبارت از خطابی است که به افعال مکلفین به طریق اقتضاء یا تخییر تعلق می گیرد (وزارة الأوقاف والشئون الإسلامية – الكويت، 1427هـ ق، ج13، ص248).

9-2. مفهوم کشور های اسلامی

کشور ها در حوزه روابط بین الملل در یک تقسیم بندی به کشور های اسلامی و کشورهای غیر اسلامی دسته بندی می شوند، از نظر فقهای اسلامی مباحث مر بوط به دار الاسلام و در برابر آن دار الحرب یا دار الشرک از موضوعات مهمی است که مورد بحث وکنکاش واقع شده است و ما در این مبحث به مهمترین دیدگاه های فقهای امامیه و اهل سنت بسنده می کینم. از نظر شهید اول «منظور از دار الاسلام جایی است که احکام اسلام در آن جاری و اثر گذار باشد» (شهید اول، 1417هـ ق، ج3، ص78)

و از نظر امام شافعی«دار الاسلام مکانی است که دستورات و فرامین اسلام در آنجا حکم فرما باشد» (وزارة الأوقاف والشئون الإسلامية – الكويت،1427ق، ج20، ص201).

در برابر دار الاسلام دانشمندان اسلامی دار الکفر را اینگونه تعریف کرده اند: دار الکفر یا دار الحرب به سرزمینها و کشور هایی گفته می شود که خارج از قلمرو سیادت و حاکمیت اسلام بوده و احکام اسلام در آنها پیاده نمی شود و حاکمیت در آنها غیر الهی است (موسوی بجنوردی، 1385هـ ش، ص93)، صاحب کتاب بدائع الصنایع این گونه تعریف مینماید: «دَارُ الْحَرْبِ: هِيَ كُل بُقْعَةٍ تَكُونُ أَحْكَامُ الْكُفْرِ فِيهَا ظَاهِرَةً» دار الحرب هر مکانی که دستورات کفر در آنجا آشکار و غالب باشد (کاسانی، 1406هـ ق، ج7، ص31).

ملاک دار الاسلام و دار الکفر جاری بودن و نبودن احکام الهی در آنهاست، چه حاکمیت آن منطقه به دست مسلمانان باشد چه نباشد و همچنین غلبه جمعیت با مسلمین باشد چه نباشد.

3.        گونه شناسی غير مسلمانان

بنابر تحقیقات انجام شده؛ گردشگران غیر مسلمانی که در کشور های اسلامی جهت گردشگری مسافرت می کنند چهار گروه هستند که عبارتند از:

1 . ذمّى.

2 . مُستأمن.

3 . مُعاهَد.

4 . حربى.

1.ذمّى: آن گروه از غير مسلمانانى كه كافر كتابى باشند؛ يعنى يهود، نصارا و مجوس. در صورتى كه بخواهند به عنوان اقليتهاى مذهبى و شهروند تابعيت كشور اسلامى را بپذيرند و جزء متحدان امت اسلامی باشند و قرارداد ذمّه را با حكومت اسلامى امضاء كنند و به پيمان ذمّه پايبند بمانند و به شرايط ذمّه، مانند پرداخت جزيه متعهد شوند، كافر ذمّى شناخته مى شوند. بستن قرارداد ذمّه بين اهل كتاب و حكومت اسلامى، شرايطى دارد و در نتيجه يك سلسله حقوقى را بين اهل ذمّه و حكومت و ملت اسلامى پديد مى آورد. طبق قاعده فقهی (أَنَّ لَهُمْ مَا لَنَا وَعَلَيْهِمْ مَا عَلَيْنَا) كافر ذمّى، از شهروندان كشور اسلامى به شمار مى رود مانند يك شهروند مسلمان از مزايا و امكانات دولت و كشور اسلامى استفاده مى كند و مانند افراد مسلمان در تحت حمايت دولت اسلامى زندگى مى كند و جان و مال و ناموس و شغل و كار و موقعيت وى، مورد احترام و رعايت جامعه قرار مى گيرد و در برابر، وظيفه دارد به نگهداشت آيينها و احترام به قانون رسمى جامعه اسلامى و در رابطه با احوال شخصيه و زندگى خانوادگى، مانند: ازدواج، طلاق، ارث با نگهداشت يك سلسله معيارها و ترازهای كه در متن قرارداد آمده و به توافق و امضاء دو سوى قرارداد رسيده است، براساس آئين و مرام خودشان عمل مى كنند (وزارة الأوقاف والشئون الإسلامية – الكويت،1427ق، ج7، ص121)

در نتیجه می توان گفت: ذمی کسانی را گویند که با حفظ دین شان در مقابل جزیه در کشور های اسلامی سکونت دارند و اجازه می دهند که احکام اسلامی بر آنها تطبیق شود.

2.معاهد: معاهد به غيرمسلمانان گفته مى شود كه با دولت اسلامى پيمان عدم تعرض و قرارداد ترك جنگ و دشمنى را امضا كرده باشند و در کشور های اسلامی و  یا در سرزمين و كشور خودشان زندگى كنند و امضاى قرارداد و معاهده سبب مى شود كه جان و مال و ناموس و سرزمين آنان از تعرض در امان باشد و حرمت و مصونيت پيدا كند (براك، 1425هـ ق، ص22).

اگر مصالح سياسى و اجتماعى مسلمانان ايجاب كند، دولت اسلامى مى تواند برابر آيينها و قانونها، با صدور ويزا به آنها اجازه ورود و اقامت در كشور اسلامى بدهد و به مدتى، كه برابر مصالح و منافع مسلمانان در متن قرارداد به آنها اجازه اقامت داده شده است، به عنوان بازرگان، جهان گرد و يا به عنوان دانشجو و يا سفير و كاروان و رايزن و ديگر عناوين معمول و رسمى به كشور اسلامى مسافرت كند.

3.مستأمن: كافرى است كه با امان نامه ای وارد دار الاسلام یا کشور های اسلامی شده، و نیت برگشت به کشور و شهر خود را داشته باشد، به عبارت دیگر: کافری که با امان نامه ای وارد کشور های اسلامی شده باشد (جزیری، 1424هـ ق، ج4، ص200).

4.حربى: حربى بر آن دسته از غيرمسلمانان گفته مى شود كه از هيچ يك از سه گروه ياد شده نباشند، يعنى هيچ يك از قرارداد و تعهد ذمّه و امان و معاهده را با مسلمانان امضا نكرده باشند. حربى، كافرى است كه از قانون خدا سرپيچيده و تحت قرارداد ذمّه و امان و معاهده در نيامده است، از اين روى از نظر اسلام جان و مال و ناموس وى، هيچ گونه حرمت و مصونيتى ندارد و مسلمانان مى توانند، پس از دعوت و دادن آگاهى لازم و اتمام حجت، با او وارد جنگ شوند، خواه او در حال جنگ و يا توطئه عليه مسلمانان باشد يا نباشد، به شرط اين كه اعلام بى طرفى و عدم مداخله و ستيزه جويى نكرده باشد (وزارة الأوقاف والشئون الإسلامية – الكويت،1427ق، ج7، ص121).

كافرحربى، حق ورود و سكنى در كشور اسلامى را ندارد و اگر وارد سرزمين اسلام شد، هيچ گونه مصونيتى نخواهد داشت، مگر آن كه اشتباهى رخ داده باشد و به باور اين كه اگر به عنوان بازرگان و يا جهان گرد وارد كشور اسلامى شود، مصونيت دارد. در اين فرض، به كشورش برگردانده مى شود، مگر آن كه ثابت شود به عنوان جاسوسى وارد كشور اسلامى شده است كه با او برخورد مناسب خواهد شد (کاسانی، 1406هـ ق، ج7، ص169، حطاب رعینی، 1412هـ ق، ج4، ص596، شافعی، 1410هـ ق، ج4، ص238 و ابن قدامه، 1388هـ ق، ج13، ص31).

بنابر توسعۀ دامنۀ گردشگری در این زمان و بیشتر شدن گردشگران غیر مسلمان در کشور های اسلامی که جهت استحکام روابط دوستی و همکاری میان کشور های دنیا انجام می شود، با در نظر داشت اینکه گردشگران غیر مسلمان از یک دین و ملت نبوده، و پیروان ادیان مختلفی را تشکیل می دهند، و حالات شان نسبت به یکدیگر تفاوت دارد، و همچنان اهداف و مقاصد آنان، نسبت به یکدیگر متفاوت است و حکم متفاوتی دارد، لذا در این مقاله به گوشه ای از احکام آنان اشاره گردید، اما از بیان حکم تفصیلی هر یک از اقسام آنان صرف نظر کردیم؛ چون بیان آن از عهدۀ این نوشتار خارج است.

4.        اسباب و انگیزۀ گردشگری

اسباب و انگیزه توریسم و گردشگری بستگی به اهداف و اغراض گردشگران دارد، به هر اندازه که اهداف گردشگران متعدد باشد، به همان اندازه اسباب و انگیزه های گردشگری نیز متعدد خواهد شد، لذا می توان موارد ذیل را به عنوان اسباب و انگیزه های گردشگری برشمرد:

  • اسباب دینی گردشگری: گردشگری دینی از مهمترین اسباب گردشگری محسوب می گردد که از قدیمی ترین نوع گردشگری (سنتی) بوده و سِیل خروشانی از گردشگران داخلی و خارجی آینده را نیز تشکیل خواهد داد؛ چون بسیاری از گردشگران به اهداف بازدید از اماکن دینی و قدامت تاریخی آنها و سائر اماکنِ که از ارزش های مذهبی و عقیدتی برخوردارند مانند: زیارت و بازدید از مساجد، آرامگاه ها و اماکن عبادی مثل مکه مکرمه و مدینه منوره، که این نوع گردشگری سبب افزایش تقوی، دینداری و آرامش و خرسندی روحی می گردد، از آن جمله موارد ذیل را می توان نام برد:
  • سفر برای حج و سائر اماکن مقدسه از قبیل: مکه مکرمه، مدینه منوره، قدس و سائر اماکن دینی مشهور.
  • گردشگری بخاطر ادای رسالتی که این امت بر آن مشرف شده که عبارت از دعوت به دین خداوند و پند و نصیحت نیک است، خداوند (جل جلاله) می فرماید: {ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ} [نحل: 125] ترجمه: «(ای پیامبر!) مردمان را با سخنان استوار و بجا و اندرزهای نیکو و زیبا به راه پروردگارت فراخوان، و با ایشان به شیوه­ی هرچه نیکوتر و بهتر گفتگو کن؛ جرا که (بر تو تبلیغ رسالت الهی است با سخنان حکیمانه و مستدلانه و آگاهانه، و به گونه­ی بس زیبا و گیرا و پیدا، و بر ما هدایت و ضلال و حساب و کتاب و سزا و جزا است). بی گمان پروردگارت آگاه­تر (از همگان) به حال کسانی است که از راه او منحرف و گمراه می شوند و یا این که رهنمود و راهیاب می گردند».
  • گردشگری در سرزمین ها برای تأمل و تفکر، درس و عبرت گرفتن از گذشته و گذشتگان، چنانچه خداوند می فرماید: {قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ يُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ} [عنکبوت: 20] ترجمه: «بگو: در زمین بگردید و بنگرید که خدا چگونه در آغاز موجودات را پدید آورده است و (چه رنگ و بو و سیما و ویژگیهائی به هر یک داده است، و چه اسراری در آنها به ودیعت نهاده است. تا از مشاهده­ی اشاء پی به راز و رمز آنها ببرید و در برابر قدرت مافوق تصور آفردیگار شان سر تسلیم فرود آورید، و بدانید کسی که اول این جهان را از نیستی به هستی آورده است) بعداً هم جهان دیگر را پدیدار می کند. چرا که خدا بر هر چیز توانا است». در جای دیگری می فرماید: {قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ} [نمل: 69] ترجمه: «(ای پیامبر!) بگو: در زمین بگردید (و آثار گذشتگان و عجائب و غرائب جهان را ببینید) و بنگرید که سر انجام کار گناهکاران به کجا کشیده و عاقبت ایشان چه شده است».
  • اسباب فرهنگی گردشگری: گردشگران بیشتر علاقه دارند تا رسم و رواج ها، رفتار ها و فرهنگ ها، تمدن ها و روش های زندگی کشور های میزبان شان را بدانند و دید و بازدیدی از آنها داشته باشند. این نوع گردشگری بیشتر مورد توجه فرهنگیان و متمدنان و مؤرخان بوده که از اماکن تاریخی و تمدنی جهان بازدید به عمل می آورند.
  • اسباب تاریخی گردشگری: انگیزۀ گردشگران تاریخی بیشتر بازدید از شهر ها و نواحی عجیب و غریب و آثار باستانی جهان، و تاریخ و موقعیت تمدن های کهن است.
  • اسباب علمی- پژوهشی گردشگری: در جهان امروزی بیشترین سفر ها و گردش ها برای ارتقاء سطح دانش و توسعه­ی فعالیت های علمی- پژوهشی در مجامع مختلف علمی جهان است، اما آنچه که این مطلب را به عنوان گردشگری تبارز می دهد، حضور دانشمندان در کانفرانس هایی است که در کشور های مختلف جهان دائر می گردد و کشورِ میزبان تلاش می کند تا برای مهمانان و اشتراک کنندگان این کانفرانس ها، بهترین وسائل رفاهی، بهترین مکان مجهز برای اقامه که دارای تجهیزات پیشرفتۀ امروزی باشد از قبیل: کامپیوتر، تلویزیون، انترنت یا وای فای و سایر امکانات، بهترین سالن ها برای برگذاری کانفرانس، بهترین وسائط نقلیه برای نقل و انتقال آنان، و سائر خدمات، لذا با توجه به اینکه این دانشجویان و اشتراک کنندگان بخاطر ارتقاء سطح دانش شان از کشوری به کشور دیگری سفر می کنند تا از کشور میزبان شان چیز هایی را بیاموزند نظر به حدیث ذیل، دانشجو و طالب العلم محسوب می­شوند که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) می فرمایند: «مَنْ سَلَكَ طَرِيقًا يَلْتَمِسُ فِيهِ عِلْمًا سَهَّلَ اللهُ لَهُ طَرِيقًا إِلَى الْجَنَّةِ» (شیبانی، 1421هـ ق، ج14، ص66)، ترجمه: «کسی در راهی می رود که در آن علمی فرامی گیرد، خداوند راهی برای رفتن به بهشت را برایش آسان می گرداند». اما از طرف دیگر، از این همه امکانات رفاهی برخوردان بودن و گل سرسبد بودن، آنان را به حیث یک گردشگر جلوه می دهد.
  • اسباب رفاهی و آسایشی گردشگری: گردشگران بخاطر زدودن هم و غم و شاد زیستن، به اماکنی که فضای آرام دارند رو می آورند، و میخواهند در رفاه و آسایش باشند و از سرگرمی ها و زیبایی های این جهان لذت ببرند؛ چون خداوند متعال انسان را طوری آفریده که از زندگی کردن دائمی در یک محیط و یا از خوردن دائمی یک نوع غذا خسته می شود، مخصوصا بسیاری از انسان ها زمانی که پریشان و آشفته باشند، اگر از آن حالت بیرون شوند و خود را به شغل دیگری مصروف کنند، آشفتگی و افسردگی شان از بین می رود. همچنان استراحت و تفکر در حد مشروع که از سر و صدا ها بدور باشد، باعث زدودن ترس و وحشت و از بین رفتن افسردگی ها می شود. دقیقا آنچه که در این باب به آن استدلال می شود حدیثی است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد حنظله بن عامر فرمودند و مسلم آن را در باب برتری ذکر و فکر در مورد آخرت آورده است: «عَنْ حَنْظَلَةَ الأُسَيِّدِىِّ قَالَ – وَكَانَ مِنْ كُتَّابِ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- قَالَ – لَقِيَنِى أَبُو بَكْرٍ فَقَالَ كَيْفَ أَنْتَ يَا حَنْظَلَةُ قَالَ قُلْتُ نَافَقَ حَنْظَلَةُ قَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ مَا تَقُولُ قَالَ قُلْتُ نَكُونُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- يُذَكِّرُنَا بِالنَّارِ وَالْجَنَّةِ حَتَّى كَأَنَّا رَأْىَ عَيْنٍ فَإِذَا خَرَجْنَا مِنْ عِنْدِ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- عَافَسْنَا الأَزْوَاجَ وَالأَوْلاَدَ وَالضَّيْعَاتِ فَنَسِينَا كَثِيرًا قَالَ أَبُو بَكْرٍ فَوَاللَّهِ إِنَّا لَنَلْقَى مِثْلَ هَذَا. فَانْطَلَقْتُ أَنَا وَأَبُو بَكْرٍ حَتَّى دَخَلْنَا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- قُلْتُ نَافَقَ حَنْظَلَةُ يَا رَسُولَ اللَّهِ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- «وَمَا ذَاكَ ». قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ نَكُونُ عِنْدَكَ تُذَكِّرُنَا بِالنَّارِ وَالْجَنَّةِ حَتَّى كَأَنَّا رَأْىَ عَيْنٍ فَإِذَا خَرَجْنَا مِنْ عِنْدِكَ عَافَسْنَا الأَزْوَاجَ وَالأَوْلاَدَ وَالضَّيْعَاتِ نَسِينَا كَثِيرًا. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- « وَالَّذِى نَفْسِى بِيَدِهِ إِنْ لَوْ تَدُومُونَ عَلَى مَا تَكُونُونَ عِنْدِى وَفِى الذِّكْرِ لَصَافَحَتْكُمُ الْمَلاَئِكَةُ عَلَى فُرُشِكُمْ وَفِى طُرُقِكُمْ وَلَكِنْ يَا حَنْظَلَةُ سَاعَةً وَسَاعَةً». ثَلاَثَ مَرَّاتٍ» (قشیری نيشاپوری، بی تا، ج8، ص94). ترجمه: «از حنظله أسَیدی-یکی از کاتبان رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) – روایت است که فرمود: ابوبکر (رضی الله عنه) با من روبرو شد و فرمود: ای حنظله چه حال داری؟ فرمود: گفتم حنظله منافق شده است. ابوبکر گفت: سبحان الله تو چه می گویی! فرمود: گفتم تا زمانیکه نزد رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) هستیم، به ما از دوزخ و بهشت می گوید تا اندازه ای که احساس می کنیم با چشم سر می بینیم، اما زمانیکه از نزد ایشان مرخص می شویم، به زن و فرزند و کار و بار مشغول می شویم و بسیاری (از آموخته های مان) از یاد مان میرود، ابوبکر فرمود: قسم به خدا من هم با چنین حالتی روبرو می شوم، پس من و ابوبکر راه افتادیم تا اینکه نزد رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) وارد شدیم، گفتم: ای رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) حنظله منافق شده، ایشان فرمودند: این چه حرفی است؟ گفتم: ای رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) ما تا زمانیکه نزد شما هستیم، شما از دوزخ و بهشت برای مان می گویید به اندازه ای که که احساس می کنیم با چشم سر می بینیم، اما زمانیکه بیرون می رویم، به زن و فرزند و کار و بار مشغول می شویم و بسیاری (از آموخته های مان) از یاد مان میرود، رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: قسم به نفسم به  دست قدرت اوست، اگر آنچه که نزد من می آموزید دایم به یاد تان باشد (و به ایمان تان کدام خدشه ای وارد نشده باشد)، مستقیماً فرشتگان شما را مصافحه خواهد کرد، چه در نشیمنگاه تان باشید و چه در راه ها مصروف قدم زدن باشید، اما تو ای حنظله! (پریشان نباش که) گاهی در یک حالت و گاهی در حالت دیگری هستی؛ یعنی گاهی در مجلس ذکر، گاهی در عبادت خدا، گاهی مشغول قرائت قرآن، گاهی مشغول به امور منزل و معیشت خانواده، این ها روش زندگی دنیوی است که خداوند در فطرت انسان نهادینه ساخته و از آن مآخذه نخواهد کرد.

از جملۀ «سَاعَةً وَسَاعَةً» چنین برداشت می شود که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) می خواهد با بیان آن هم و غم حنظله را بر طرف کند و اینکه قلب دائم در یک حالت نیست، و مداومت یک حالت خسته کننده و ملال آور است، لذا انسان باید حالات مختلف زندگی را امتحان کند و جهت تحقق آن به گردشگری بپردازد.

  • اسباب پزشکی گردشگری: شاخه‌ای از گردشگری سلامت است که در آن شخص از کشوری پیشرفته به سایر نقاط دنیا سفر می‌کند تا از خدمات پزشکی کشور مقصد در مراکز درمانی بهره‌مند شود. در اغلب موارد، هدف از گردشگری یا توریسم پزشکی بهره‌مندی از قیمت پایین خدمات پزشکی یا دریافت سریع‌تر خدمات در سایر نقاط دنیاست. توریسم پزشکی با سفرهای معمولی پزشکی متفاوت است. در سفرهای معمولی، شخص از کشوری کمتر توسعه یافته برای دریافت خدمات پزشکی به کشورهای پیشرفته می‌رود و دلیل آن نبود خدمات مشابه در کشورش است. در حالی که در توریسم پزشکی خدمات مشابه ارائه می‌شود ولی توریست کشور دیگر را ترجیح می‌دهد.

خدمات ارائه شده در توریسم پزشکی متفاوت و بستگی به انتخاب گردشگر دارد. از خدمات بیسیک و ساده دندان پزشکی تا عمل جراحی‌های پیشرفته همچون تعویض زانو، جراحی قلب یا جراحی‌های زیبایی قابل ارائه بوده و محدودیتی نیست .

  • اسباب اقتصادی گردشگری: بیشترین گردشگران برای داد و ستد های تجارتی راهی سفر می شوند و آنچه که به این مطلب تحقق می بخشد این است که گردشگری بهترین راهی است که نقش و تأثیر اقتصادی بسزایی در ازدیاد ثروت و افزایش رزق دارد، تا آنجا که خداوند متعال می فرماید: {هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِي مَنَاكِبِهَا وَكُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَإِلَيْهِ النُّشُورُ} [ملک: ۱۵] ترجمه: «او (خداوند) کسی است که زمین را برای شما رام گردانیده است. در اطراف و جوانب آن راه بروید، و از روزی خدا بخورید. زنده شدن دوباره در دست اوست». لذا کسب معیشت بجز با به راه افتادن و زاد و وسیله بستن میسر نخواهد شد.
  • اسباب اجتماعی گردشگری: گردشگری اجتماعی بیشتر میان اقارب و خویشاوندان و یاران و دوستان بنابر خواست ایشان در مسافرت های گروهی در ایام تعطیلات برای رفع خستگی جسمی و روحی اتفاق می افتد، چنانچه معاذ بن جبل (رضی الله عنه) در مورد مسافرت دو دوست جهت زیارت یکدیگر می فرماید: «سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: «وَجَبَتْ مَحَبَّتِي لِلْمُتَحَابِّينَ فِيَّ وَالْمُتَجَالِسِينَ فِيَّ وَالْمُتَزَاوِرِينَ فِيَّ وَالْمُتَبَاذِلِينَ فِيَّ» (شيباني، 1421هـ ق، ج36، ص359)، ترجمه: «از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) شنیدم که می گفت: خداوند می فرماید: «محبت من برای دو کسی که بخاطر  من دوستی می کنند، و برای من همنیشینی دارند، و برای من یکدیگر را دیدار و زیارت  می کنند، و برای من تمام نفس و مال خود را برای یکدیگر شان مصرف می کنند، واجب گردیده است». لذا می توان گفت که زیارت علماء، صلحاء فی سبیل الله و پذیرش دعوت در مجالس خوشی و شادی که در آن منکری را مرتکب نشود، جزو گردشگری اجتماعی محسوب می‌شود و شریعت غراء محمدی نیز در پذیرش چنین دعوتی اصرار دارد و عدم پذیرش آن را معصیت قلمداد می کند، چنانچه عبدالله بن عمر (رضی الله عنه) می فرماید: «مَنْ لَمْ يُجِبِ الدَّعْوَةَ فَقَدْ عَصَى اللَّهَ وَرَسُولَهُ» (شيباني، 1421هـ ق، ج9، ص202)، ترجمه: «کسی که دعوت را نپذیرد، از خدا و رسولش نافرمانی کرده است (رفاعی و دیگران، 2002م، ص132، عبوی، 1427هـ ق، ص189 و سکر، 1994م، ص17).

5.        حقوق و تکالیف گردشگران غیر مسلمان

در صورت بستن قرارداد صلح با غير مسلمانان و دادن پناهندگى و اجازه ورود آنان به كشور های اسلامى، گردشگر و دولت اسلامی دو طرف معامله قرار می گیرند، گردشگر یا توریست بالای دولت اسلامی یک سره حقوقی را دارا می شود و بر دولت اسلامی واجب است که انجام بدهد و به همین منوال دولت برخی حقوقی دارد که برگردشگر لازم می شود که انجام بدهد.

تعداد زیادی از فقهاء در مسأله بستن قرارداد صلح و دادن پناهندگى و اجازه به كافران براى ورود به كشور اسلامى، تصريح كرده اند كه اگر مصالح امت اسلامى، و صلاح ديد حاكم و دولت اسلامى، ايجاب كند كه با غير مسلمانان پيمان صلح بسته شود و براى كارهاى تحقيقى، فرهنگى وارد كشور اسلامى شوند، بستن چنين پيمانى بى اشكال است.

1-5. حقوق گردشگران غیر مسلمان

گروههاى غير مسلمانى كه براساس شرايط و آيينها و معيارها، پيمانى كه با دولت اسلامى بسته اند وارد كشور اسلامى شوند و به تمام موارد درج شده در متن قرارداد كه مورد توافق قرار گرفته است، بايد پايبند باشند، تا زمانى كه به عنوان شهروند و يا مهمان، چه بازرگان و يا جهان گرد، در كشور اسلامى به سر مى برند و مادامى كه پيمان خود را نشكسته اند و مدت قرارداد و اقامت آنان به پايان نرسيده است، در جامعه اسلامى حقوقى دارند كه رعايت حقوق آنان بر دولت وشهروندان واجب است. از جمله:

1-1-5. حق مصونيت و امنيت همه جانبه جانى، مالى، حيثيتى و شغلى.

فقهای اسلامی می گویند: هيچ كس حق تعرض و مزاحمت نسبت به آنان را ندارد. اگر تعرض نسبت به آنان انجام پذيرد دولت اسلامى موظف به حفاظت از حقوق و حمايت از آنان است. شيخ جعفر كاشف الغطاء مى نويسد: «ولو قتل ممن يستحل الخنزير خنزيراً او أراق خمراً مع تستّرهم ضمن قيمته عندهم ولا شيء مع التظاهر ولو غصبهم وجب ردّه« (کاشف الغطاء، 1422هـ ق، ص401) اگر فردى شراب و خوك كافرى را كه خوردن و نوشيدن آن بر آيين خود، حلال مى داند و براى شراب و خوك ارزش قائل است، از بين ببرد ضامن است و بايد قيمت خوك و شراب را برابر نرخ گذارى آنان پرداخت كند. اما اگر تظاهر كرده باشد، ضامن نيست و نيز اگر مالى را از كافر غصب كند، پس دادن آن واجب است. دزديدن مال آنان حرام و سبب ضمان است كه بايد توسط مراجع ذى صلاح قانونى حق و اموال آنان برگردانيده شود. وسائل و ابزار كار و محل فعاليتهاى اقتصادى، تحقيقاتى آنها كه براساس قانون اجازه كار و تلاش گرفته اند، بايد از هرگونه تعرض در امان باشد. بر امام مسلمانان واجب است که مستأمنین را تا وقتیکه در کشور اسلامی زندگي میکنند،کمک و مساعدت نمایند و به کسی اجازه ظلم کردن را ندهد (شربینی، 1994م، ج4، ص238) این حقوقی است که اسلام برای توریست بیگانه ی که در کشور اسلامی داخل می شود، داده است و با آیات قرآن کریم و سنت نبوی استدلال می شود.

 1-1-1-5. قرآن کریم

خداوند متعال میفرماید: {وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا} [اسراء: 34 ] ترجمه: «و به عهد (خود) وفا کنید، که از عهد سؤال می‌شود». و همچنین می فرماید: {وَأَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذَا عَاهَدتُّمْ وَلَا تَنقُضُوا الْأَيْمَانَ بَعْدَ تَوْكِيدِهَا وَقَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلًا إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ}  [نحل: 91] ترجمه: «و هنگامی که با خدا عهد بستید، به عهد او وفا کنید! و سوگندها را بعد از محکم ساختن نشکنید، در حالی که خدا را کفیل و ضامن بر (سوگند) خود قرار داده‌اید، به یقین خداوند از آنچه انجام می‌دهید، آگاه است!» وجه دلالت: این آیات به واجب بودن وفای به پیمان و تحریم خیانت و غدر دلالت می کند.

2-1-1-5. سنت نبوی

سنت گهر بار رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) نیز بر وفای عهد با مستأمنین دلالت می کند، در صورت بستن پیمان خلف وعده نکنید و در این مورد روایات زیادی وارد شده است که از جمله:

روایت ابن عمر از رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) ایشان فرمودند: «مَنْ قَتَلَ نَفْسًا مُعَاهَدًا لَمْ يَرِحْ رَائِحَةَ الْجَنَّةِ وَإِنَّ رِيحَهَا لَيُوجَدُ مِنْ مَسِيرَةِ أَرْبَعِينَ عَامًا» (بخاری، 1407هـ ق، ج6، ص2533) ترجمه: «کسی که فرد معاهدي (کافري که با مسلمانان عهد و پيمان بسته باشد)، را بکشد، بوي بهشت به مشامش نمي رسد، در حالیکه بوی بهشت از مسافه­ی چهل ساله راه به مشام می رسد». عن أبي هريرة (رضي اللَّه عنه)، أن رسول اللَّه صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم قال: «آيَةُ المُنَافِقِ ثَلاثٌ: إذا حَدَّث كَذب، وإذا وَعدَ أخلَف، وإذا اؤْتُمِنِ خَانَ» (بخاري، 1407هـ ق، ج1، ص21 و قشیری نیشاپوری، بی تا، ج1، ص56) ترجمه: از ابوهريره – رضي الله عنه – روايت شده است که پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند: «نشانه ي منافق (و نفاق) سه چيز است: 1. هنگامي که صحبت کند، دروغ مي گويد؛ 2. هنگامي که وعده اي دهد، به آن وفا نمي کند؛ 3. هنگامي که چيزي را به عنوان امانت به او بسپارند، در آن خيانت مي کند».

وجه دلالت حدیث: صراحت حدیث اول کشتن گردشگر بیگانه یا غیر مسلمان و تعرض به او و زاد و وسیلۀ او را حرام قرار داده و حدیث دوم خلف وعده را علامه نفاق قرار داده است.

حضرت علی (رضی الله عنه) در عهدنامه مالك اشتر چنين سفارش مى كند «وأشعِرْ قَلبَكَ الرَّحمَةَ لِلرَّعِيَّةِ، و المَحَبَّة لَهُم، و اللُّطفَ بِهِم، ولا تَكونَنَّ علَيهِم سَبُعا ضارِيا تَغتَنِمُ أكلَهُم؛ فإنَّهُم صِنفانِ: إمّا أخٌ لَكَ في الدِّينِ، أو نَظيرٌ لَكَ في الخَلقِ» (موسوي، 1428هـ ق، ص142 و ابن حمدون، 1417هـ ق، ج1، ص79) ترجمه: «دل خود را آکنده از مهر و محبت و لطف نسبت به مردم گردان و مبادا برای آنان چون جانور درنده ای باشی که  خوردنشان را غنیمت دانی؛  زیرا که  مردم دو دسته اند: یا برادر دینی تو هستند و یا همنوع تو». لذا به رحمت، محبّت و لطف در حق رعيتی توصیه می کند که در حوزه حكومت او زندگى مى كنند، به او می آموزد كه از فرصت قدرت حكومت براى تباه كردن حقوق مردم و سود جویی خود استفاده نکند و می کوشد تا حقوق مردم رعایت گردد.

2-1-5. حق برخورداری آزدای  عقیده و دین:

برخوردارى از آزادى در انجام وظائف مذهبى و برگزارى مراسم ملى و دينى، حضور در معابد و مراكز مذهبى، كه وجود و بقاى آنها از نظر قانون رسميت دارد؛ مانند كنيسه و انجام فرائض و مراسم مذهبى آزاد است؛ زیرا آزادی دین یکی از اصول کلی اسلام است و خداوند متعال می فرماید: {لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ} [بقره: 257] ترجمه: «در قبول دین، اکراهی نیست».

البته یکی از حکمت های اجازه ورود گردشگران بیگانه یا غیر  مسلمان به کشور های اسلامی این است که مردم از محاسن و عدالت اسلام اطلاع حاصل نمایند (زحیلی،1420هـ ق، ص132).

3-1-5. حق اظهار عبادات وباور های در کشور اسلامی.

در مورد آزادى انجام احكام و اعمال شخصى و دینی كه دارند، مانند: نوشيدن شراب و خوردن گوشت خوك، همه­ی فقهای اسلامی اتفاق دارند و اما در نحوه انجام اختلاف دارند.

الف- از نظر جمهور فقهای اسلامی به شرط اين كه پنهانى و در محيط هاى بسته و ويژه به خودشان انجام دهند اشکالی ندارد، اما اگر آشكارا به اين گونه رفتارهاى ناهنجار دست بزنند و در جامعه و حضور مردم مسلمان انجام دهند، براساس مقررات اسلامى با آنها برخورد مى شود (بهوتی، بی تا، ج3، ص133).

ب- از نظر فقهای حنفیه، برای گردشگر غیر مسلمان جائز است که شعائر دینی و باور هایش را در روستاها و محله های که جزء شهرها حساب نمی شود، هرچند مسلمانان در آنجا سکونت نماید، اظهار نماید (کاسانی، 1406هـ ق، ج9، ص233).

ج- از نظر فقهای شافعیه گردشگر غیر مسلمان تنها در جای که مسلمانان زیست نمی کنند، می تواند باور ها و شعائر دینی اش را اظهار نماید (شربینی، 1994م، ج4، ص257).

4-1-5. حق داد و ستد، تجارت و صناعت

توریست حق خرید و فروش با مسلمانان و حضور در بازار تجارت و كسب آزاد را دارد، هرگونه غش و خيانت در معامله نسبت به آنان حرام و ممنوع است. ابن رشد می گوید: «داد و ستد اهل حرب و تجارت شان وقتی که با امان وارد کشور اسلامی شده باشند، جائز است» (ابن رشد، 1425هـ ق، ج2، ص289).

5-1-5. حق انتخاب خانواده و ازدواج

غير مسلمان كه در كشور اسلامى به عنوان شهروند و يا مهمان به سر مى برند، حق ازدواج با سایر غیر مسلمانان اعم از ذمی و مستأمنین را دارد و می تواند بعد از ازوداج به کشور خودش انتقال بدهد، اما ازدواج غیر مسلمان کتابی و غیر کتابی با زن مسملمان به اتفاق جائز نیست (کاسانی، 1406هـ ق، ج7، ص106)، باید تذکر داده که پژوهش و بررسى گسترده فقهى در اين باره، نياز به فرصت و مجال بيش ترى دارد.

6-1-5. حق آزادی مراجعت

هر موقع گردشگر رغبت به مراجعه به کشورش نماید، حق مراجعت را دارد، بدون اینکه کسی مزاحمت کند. اصل حاكم بر همه­ی اين گونه كارها و تلاشها، پاسدارى از اصل بلند و والاى عزت اسلامى و مصلحت مسلمانان است.

2-5. تکالیف گردشگران غير مسلمان در كشور اسلامى

گردشگران غير مسلمان در كشور و جامعه اسلامى، خواه به عنوان اقليتهاى مذهبى و شهروند يا به عنوان بازرگان، كاردار، سفير و جهان گرد باشد، با ویزه و پاسپورت وارد کشور های اسلامی شوند، در برابر امت و جامعه اسلامى يك سلسله محدوديتها و وظيفه هايى دارند كه ملزم به رعايت آنهايند و حق اقامت و مصونيت همه جانبه آنان، مشروط به نگهداشت اين آيينها و وظايف است و در صورت سرپيچى براساس قانون مورد بازخواست قرار مى گيرند. مهمترین تکالیف آنها قرار ذیل است.

1 . فرمانبرداری از نظام کشور های اسلامی در معاملات و عقوبات، بنابر این اگر معامله ربوی انجام دهد از این معامله باز داشته می شود، هرچند معامله با ذمی و یا میستأمن دیگری صورت گرفته باشد؛ چون دار الاسلام نظام خاص خودش را دارد. همچنین از قتل، سرقت، زنا و جاسوسی باز داشته می شوند و حق هيچ گونه جاسوسى و توطئه و فتنه انگيزى را ندارند (ابی یوسف، بی تا، صص188 و 189 و قرطبی، 1409هـ ق، ج8، ص113).

2 . حق هيچ گونه تعرض و مزاحمت نسبت به دین، جان و فرزندان و مال مسلمانان را ندارند، بر ایشان واجب است که بر دستورات شریعت اسلامی احترام بگذارند و از هر چیزیکه نشان دهنده­ی اهانت مسلمین است پرهیز نمایند، ضمن برخوردارى از آزادى در احوال شخصى و برگزارى مراسم مذهبى، مانند: ازدواج، طلاق، ارث، عبادت و ديگر اعمالى كه در مذهب و آيين آنها روا و جايز شناخته شده، بايد حرمت حريم جامعه اسلامى را نگهدارند و در هيچ شرايطى مجاز نيستند كارهايى را كه در آيين آنها جايز، ولى در شريعت اسلامی ممنوع و حرام است آشكارا انجام دهند و در صورت تظاهر به اين گونه رفتارهاى ناهنجار اجتماعى، براساس قانون با آنها برخورد خواهد شد (کاسانی، 1406هـ ق، ج9، ص4335، سرخسی،1971م، ج3، ص257، ابن قدامه، 1388هـ ق، ج8، ص533).

هرگاه گردشگر بیگانه و غیر مسلمان که با ویزای امان وارد کشور اسلامی شده، به دین اسلام  سب و دشنام بدهد، فقهاء حکم آن را چنین بیان کرده اند:

  • دیدگاه جمهور (مالکیه، شافعیه، حنابله) این است که هرگاه توریست بیگانه در دین اسلام، طعن بزند و یا در برابر خداوند و پیامبرش استهزاء و استخفاف نماید، پیمان را نقص نموده است. بدلیل این فرموده خداوند متعال: {قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ} [توبه: ٢٩] ترجمه: «با کسانی از اهل کتاب که نه به خدا، و نه به روز جزا ایمان دارند، و نه آنچه را خدا و رسولش تحریم کرده حرام می‌شمرند، و نه آیین حق را می‌پذیرند، پیکار کنید تا زمانی که با خضوع و تسلیم، جزیه را به دست خود بپردازند!»

وجه دلالت آیه این است که صغارت و ذلیت با سب خدا و رسولش تناقض دارد، اگر گردشگر بیگانه بر سب خداوند و رسولش جرئت کند، دلیل بر ذلیت اش نیست، بلکه بر کبر و غرورش دلالت می کند. و همچنین در روایت آمده است کعب بن اشرف یهودی در اشعارش پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) را بدگوئی می کرد پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «مَنْ لِكَعْبِ بْنِ الأَشْرَفِ، فَإِنَّهُ قَدْ آذَى اللَّهَ وَرَسُولَهُ»، قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ مَسْلَمَةَ: أَتُحِبُّ أَنْ أَقْتُلَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «نَعَمْ» (بخاري، 1407هـ ق، ج3، ص1102) ترجمه: «چه کسی کعب بن اشرف را از بین میبرد؟ چون خدا و رسولش را اذیت می کند. محمد بن مسلمه گفت: یا رسول الله دوست داری او را بکشم؟ فرمودند: بلی!» وجه دلالت حدیث خیلی واضح است که رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) بخاطر بی احترامی که نسبت به خدا و رسولش داشت فرمان قتل او را دادند.

  • حنفیه معتقدند که با این موارد پیمان نقص نمی شود، بلکه پیمان باقی است. ایشان به عقل استدلال نموده می فرمایند: سب رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) کفر است و این شخص از قبل کافر بوده، پس این حرف زشت، کفر او را زیاد نمی کند و اگر زیاد هم کند فقط عذاب آخرت اش را زیاد می کند نه اینکه پیمان اش نقض شود (کاسانی، 1406هـ ق، ج9، ص4335).

3.پرداختن مالیات تجارتی: مالیات عبارت از اموالی است که دولت بالای بازرگانان که از سر زمین اش رد می شوند،  وضع می نمایند (عثمانی، 1394هـ ش، ص301). تمام علمای اسلامی اتفاق دارند که وقتی اهل حرب از سر زمین اسلامی عبور کند از او مالیات گرفته می شود، اما در مقدار آن میان فقهای اسلامی اختلاف است.

جمهور فقهاء می گویند: در صورتیکه سیاحت بیگانه تجارتی باشد، از هر ده حصه یک حصه گرفته می شود. بدلیل اينكه حرب بن عبیدالله از پدر بزرگ مادریش و او از  پدرش روایت می کند که پیامبر اکرم (صلی الله  علیه وآله وسلم) فرمودند: «إِنَّمَا الْعُشُورُ عَلَى الْيَهُودِ وَالنَّصَارَى وَلَيْسَ عَلَى الْمُسْلِمِينَ عُشُورٌ» (سجستاني، بي تا، ج3، ص135) ترجمه: «عشر تنها از یهود ونصاری گرفته می شود وبر مسلمان عشری نیست».

حنفیان معتقدند که از تاجران غیر مسلمان به اندازه­ی که از تاجران مسلمان مالیات می گیرند، مالیات گرفته می شود، بدلیل اینکه عمر بن الخطاب از مسلمانان زکات می گرفت و از اهل حرب عشر می گرفت؛ زیرا آنها از تاجران مسلمان همین اندازه می گرفتند. دوم اینکه ابو موسی اشعری (رضی الله عنه) به حضرت عمر (رضی الله عنه) نامه فرستاد که اهل حرب از تاجران مسلمان یک دهم مالیات می گیرند، پس ما چه اندازه از آنها بگیرم؟ حضرت عمر (رضی الله عنه) در جواب نامه نوشت: «خذ انت منهم کمایأخذون من تجار المسلمین» از ایشان به اندازه که از تاجران مسلمان می گیرند، مالیات بگیر (قرشی، 1384هـ ق، ص169).

آنچه به نظر نگارنده گان می رسد این است که ادله هر دو طرف اجتهادی بوده و از اقوال و کردار حضرت عمر بن خطاب (رضی الله عنه) استفاده شده است و حضرت عمر (رضی الله عنه) مقدار مالیات را به اجتهاد خودش وضع نمود، لذا گاهی یک دهم را می گرفت، وقتی از غیر مسلمانان پرسید که آنها چه اندازه می گیرند، ایشان هم در برابر آنان معامله بالمثل نمود. بنابراین مقدار مالیات یک مسئله اجتهادی است و بسته­گی به صلاح دید حاکمان مسلمان دارد، و بر مسؤولان نظام اسلامى است كه با دقت و خردورزى كامل، آنچه را كه به صلاح و سود جامعه و امت اسلامى است، بدون اين كه در حق غير مسلمانان ظلم و اجحاف باشد، در متن قانون و قرارداد قيد و شرط كنند.

6.        نتیجه گیری

برآمد این تحقیق را می توان اینگونه بیان داشت که جغرافیای فقهی به عنوان مرزبندی، دو حوزه دار الاسلام و دار الکفر را از هم جدا نموده است، ملاک اصلی در تشخیص آنها جاری بودن احکام اسلام در آن منطقه است. بنابراین گردشگر یا توریست بیگانه یا غیر مسلمان وقتی وارد کشور اسلامی می شود، دارای یک سره حقوق و واجبات می شود و بر حکومت اسلامی لازم است که آنها را برآورده نماید، و از طرف دیگر تا وقتی که در کشور اسلامی زندگی مینماید، در قید و بند تکالیف و واجباتی است که در ضمن پیمان بیان شده است و اگر از یکی اینها مخالفت نماید، پیمان شکن معرفی می شود جان و مالش مصونیت ندارد و طبق احکام فقه اسلامی با او معامله صورت می گیرد.

 

 

 

 

7.        منابع

  1. قرآن کریم.
  2. ابن حمدون، محمد بن الحسن (1417هـ ق)، التذکرۀ الحمدونیۀ، بیروت: دار صادر، چ1، ج1.
  3. ابن رشد، محمدبن احمد (1425هـ ق)،‌ بدایه المجتهد و نهایه المقتصد، قاهره: دار الحدیث، ج2.
  4. ابن فارس، احمد بن فارس بن زکریا (1399هـ ق)، معجم مقاییس اللغه، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، بیروت: دار الفکر، ج1، 2 و 3.
  5. ابن قدامه، موفق الدین عبدالله بن احمد (1388هـ ق)، المغنی، قاهرۀ: مکتبۀ القاهرۀ، ج8 و 13.
  6. ابن منظور، محمد بن مکرم (1414هـ ق)، لسان العرب، بیروت: دار صادر، چ1، ج2 و 4.
  7. ابو یوسف، یعقوب بن ابراهیم (بی تا)، الخراج، قاهره: المکتبه الازهریه.
  8. استانكزی، نصرالله (1387هـ ش)، مبادی حقوق، کابل: دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه کابل، چ1.
  9. بخاری، محمد بن اسماعیل (1407هـ ق)، صحيح البخاري، بیروت: دار ابن کثیر، چ2، ج1، 3 و6.
  10. براک، عبدالرحمن (1425هـ ق)، الأراک مجموع فتاوی العلامه البراک، بی جا: مکتبۀ مشکاۀ الاسلامیۀ.
  11. بهوتی، منصور بن یونس (بي تا)، کشاف القناع عن متن الاقناع، بيروت: دار الکتب العلمیه، ج3.
  12. جزیری، عبدالرحمن (1424هـ ق)، الفقه علی المذاهب الاربعۀ، بیروت: دار الکتب العلمیۀ، چ2، ج4.
  13. جزیری، عبدالرحمن بن محمد (1424هـ ق)، الفقه علی المذاهب الأربعۀ، بیروت: دار الکتب العلمیۀ، چ2، ج4.
  14. جوهری، اسماعيل بن حماد (1407هـ ق)، الصحاح تاج اللغۀ وصحاح العربیۀ، بیروت: دار العلم للملایین، ج6.
  15. حاکم نیشاپوری، محمد بن عبدالله (1411هـ ق)، المستدرک علی الصحیحین، بیروت: دار الکتب العلمیۀ، چ1، ج2.
  16. حسینی، محمد بن محمد بن عبدالرزاق (بی تا)، تاج العروس من جواهر القاموس، بی جا: دار الهدایۀ، ج24.
  17. حطاب رُعَینی، شمس الدین محمد بن محمد (1412هـ ق)، مواهب الجلیل فی شرح مختصر خلیل، بیروت: دار الفکر، چ2، ج4.
  18. ذهنى تهرانى، محمدجواد (1405م)، تشريح المقاصد في شرح الفرائد، قم: حاذق، چ1، ج2.
  19. راجر، داس ویل (1384هـ ش)، مدیریت جهانگردی، ترجمه سید محمد اعرابی و داوود ایزدی، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی، چ3.
  20. رازی، فخرالدین محمدبن عمر (1418هـ ق)، المحصول فی‌العلم الاصول، بيروت:‌ دارالكتب العلمیة، چ1، ج1.
  21. رفاعی، حسن و دیگران (2002م)، تسویق الخدمات السیاحیۀ، اردن: دار المسیرۀ للنشر والتوزیع، چ1.
  22. زحیلی، وهبة (بی تا)، الفقه الاسلامی و ادلته، دمشق: دارالفکر، ج1.
  23. زحیلی، وهبه (1420م)، العلاقات الدولیه فی الاسلام مقارنه بالقانون الدولی الحدیث، دمشق: دار المکتبی، چ1.
  24. زلمی، مصطفی ابراهیم (1394هـ ش)، اصول فقه كاربردی، ترجمه احمد نعمتی، تهران، نشر احسان، چ1.
  25. سجستانی، سلیمان بن اشعث (بی تا)، سنن ابی داود، بیروت: دار الکتاب العربی، ج3.
  26. سرخسی، محمد بن احمد(1971م)، شرح السیر الکبیر، قاهرۀ: الشرکه الشرقیه للاعلانات، ج3.
  27. سکر، مروان (1994م)، سلسلۀ الاقتصاد السیاحی؛ السیاحۀ مضمونها وأهدافها، اردن: المکتبۀ العربیۀ، چ1، ج1.
  28. سیوری، مقداد بن عبدالله (1403هـ ق)، نضد القواعد الفقهیه علی المذهب الامامیه، تحقیق سید عبداللطیف حسینی، قم: انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی (ره)، چ1.
  29. شافعی، محمد بن إدریس (1410هـ ق)، الأم، بیروت: دار المعرفۀ، ج4.
  30. شربینی، محمد بن احمد (1994م)، مغنی المحتاج الی معرفه معانی الفاظ المنهاج، بيروت: دار الکتب العلمیه، چ1، ج4.
  31. شهید اول، شمس الدین محمد بن مکی عاملی (1417هـ ق)، الدروس الشرعیۀ فی فقه الامامیۀ، قم: مؤسسۀ النشر الاسلامی، چ2، ج3.
  32. شیبانی، احمد بن حنیل (1421هـ ق)، مسند احمد، بيروت: مؤسسۀ الرسالۀ، چ1، ج9، 14 و 36.
  33. طبراني، سليمان بن أحمد بن أيوب (1415هـ ق)، المعجم الكبير، قاهرة: مکتبۀ ابن تیمیۀ، چ2، ج8.
  34. طبری، محمد بن جریر (1420هـ ق)، تفسیر الطبری، تحقیق احمد محمد شاکر، بیروت: مؤسسۀ الرسالۀ، چ1، ج10.
  35. عبد الحميد عمر، أحمد مختار (1429هـ ق)، معجم اللغة العربية المعاصرة، بیروت: عالم الكتب، چ1، ج1.
  36. عبوی، زید منیر (1427هـ ق)، فن ادارۀ الفنادق والنشاط السیاحی، اردن: دار کنوز المعرفۀ للنشر والتوزیع، چ1.
  37. عبیدات، محمد (2008م)، التسویق السیاحی، اردن: دار وائل للطباعۀ والنشر والتوزیع، چ3.
  38. عثمانی، علامه محمد تقی (1394هـ ش)، اقتصاد اسلامی، ترجمه رعایت الله روانبد، کابل: انتشارات سعید، چ1.
  39. عسكری، ابو هلال حسن بن عبدالله (بی تا)، الغروق اللغویة، تحقیق و تعلیق محمد ابراهیم سلیم، قاهرۀ: دار العلم والثقافۀ للنشر والتوزیع.
  40. غزالی، ابوحامد محمد بن محمد (1413هـ ق)، المستصفی فی علم الأصول، بیروت: دار الکتب العلمیة، چ1.
  41. غنیم، عثمان محمد و نبیتا، نبیل سعد (1423هـ ق)، التخطیط السیاحی، عمان: دار صفاء للنشر والتوزیع، چ2.
  42. فراهیدی، خلیل بن احمد (بی تا)، كتاب العين، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، بیروت: دار و مکتبۀ الهلال، ج3.
  43. فیروزآبادی، محمدبن یعقوب (1367هـ ش)،‌ القاموس ‌المحیط، تهران: انتشارات خوارزمی، چ1.
  44. فيومي، أحمد بن محمد بن علي (بی تا)، المصباح المنیر، بیروت: مکتبه العلمیه، ‌ج1.
  45. قرشی، یحی بن آدم (1384هـ ق)، الخراج، قاهرۀ: المطبعۀ السلفیۀ، چ2.
  46. قرطبی، محمد بن احمد بن ابی بکر (1384هـ ق)، الجامع لأحکام القرآن، تحقیق احمد البردونی، قاهرۀ: دار الکتب المصریۀ، چ2، ج8.
  47. قشیری نیشاپوری، مسلم بن حجاج (بی تا)، صحیح مسلم، بیروت: دار الجیل، ج1 و 8.
  48. قشيري، عبدالکریم بن هوازن (بی تا)، لطائف الإشارات/ تفسیر القشیری، قاهرۀ: الهیئۀ المصریۀ العامۀ للکتاب، چ2، ج2.
  49. قلعجي، محمد رواس (1408هـ ق)، معجم لغۀ الفقهاء، بیروت: دار النفائس للطباعۀ والنشر والتوزیع، چ2.
  50. کاسانی، ابوبکر بن مسعود (1406هـ ق)، بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع، بیروت: دارالکتب العلمیه، چ2، ج7 و 9.
  51. کاشف الغطاء، جعفر بن خضر (1422هـ ق)، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعۀ الغراء، خراسان: مکتبۀ الاعلام الاسلامی.
  52. کامل، محمود (1975م)، السیاحۀ الحدیثۀ علماً و تطبیقاً، قاهرۀ: الهیئۀ المصریۀ ودار الکتب والوثائق الوطنیۀ، چ1.
  53. منصور، محمد خالد و عتیبی، خالد شجاع (2009م)، الضوابط الشرعیۀ للسیاحۀ الترویحیۀ فی الفقه الاسلامی، اردن: دراسات علوم الشریعۀ والقانون بجامعۀ الاردن، چ1، ج36.
  54. موسوی بجنوردی، سید محمد (1385هـ ش)، «بررسی فقهی حدود دار الاسلام و دار الکفر با رویکردی بر اندیشۀ امام خمینی (س)»، پژوهشنامۀ متین، ش31/32.
  55. موسوی، موسی (1428هـ ق)، الثورۀ البائسۀ، بی جا: بی نا.
  56. نفراوی، احمد بن غانم (1415هـ ق)، الفواکه الدوانی علی رسالۀ ابن ابی زید القیروانی، بیروت: دار الفکر، ج1.
  57. نمله، عبدالکریم بن علی (1420هـ ق)، المهذب فی علم اصول الفقه المقارن، ریاض: مکتبۀ الرشد، چ1، ج1.
  58. نووی، محی الدین بن شرف (1996م)، تهذیب الاسماء واللغات، بیروت: دار الكتب العلميۀ، ج1.
  59. واعظ بهسودی، سید سرور (1412هـ ق)، مصباح الاصول من تقریرات سید ابواالقاسم الخوئی، قم: مكتبۀ الداوري،‌ ج3.
  60. وزارة الأوقاف والشئون الإسلامية الكويت (1427هـ ق)، الموسوعة الفقهية الكويتية، كويت: دار السلاسل، چ1، ج1، 7، 13 و 20.[2] . در واقع اصول فكر و اندیشه اشعری توسط فخررازی سامانمند گردید.

 

این پست دارای یک نظر است

  1. محمد جاوید قادری

    خیلی عالی و مفید دستتان درد نکند.

دیدگاهتان را بنویسید