جامعه سياسى اسلامى / دينى : آيا ممكن است؟

 

 

جامعه سياسى اسلامى / دينى : آيا ممكن است؟
دکتر هجرت الله جبرئیلی

? در عصر حضرت رسول الله (ص) و خلفاى راشدين (رضوان الله عليهم اجمعين) اسلام يكى بود، دين از آن خدا بود، شهروندان همه مسلمان بودند، ممكن مسلمان عربى يا فارسى مى بود، اما مسلمان فرقه اى و مذهبى نبود.
? اصولا فرقه سازى و فرقه گرايى از منظر قرآن حرام است. از منظر احاديث روايت شده سنى و روايت شده شيعى حرام است. بيانيه نهائى جامعه سياسى اسلامى ( خطبه حجة الوداع) نقطه پايانى براى فرقه گرايى و فرقه سازى گذاشت.
? امروزه وقتى شما كتاب هاى كلامى و دين شناسى را بخوانيد، حتما مى بينيد كه ميان دين و فرقه فرق مى گذارند. دين همان اسلام، و فرقه يعنى شيعه و سنى. و … .
? اگر كسى بپرسد كه جامعه سياسى اسلامى چيست؟ من از منظر حقوق اساسى و نهادهاي سياسى پاسخ مى دهم: همان جامعه اى كه در قانون اساسى مدينه و حجة الوداع نهادينه شده بود.
? جامعه اى كه مبتنى بود، بر : ١) خداى واحد، ٢) پيامبر و كتاب واحد، ٣) انسانيت و نژاد واحد انسانى، ٤) برادرى مسلمانى ميان سياه و سفيد و سرخ، ٥) برابرى اسلامى ميان سرخ و سفيد و سياه، ٦) عدالت اسلامى ميان جنسيت زن و مرد. ٧ ) پاسداشت حقوق پيروان اديان ديگر ، ٨) سرزمين واحد و حاكميت واحد, ٩) به رسميت شناخته شدن هويت و حقوق اساسى قوميت ها، ١٠ ) تلاش نهائى براي دعوت و اعلاي كلمة الله در سراسر زمين.
? اين ده پايه كه نوشتم ، تك تك با زبان عالى تر و زيباتر از زبان من، در قانون اساسى مدينه و حجة الوداع ترسيم شده است. از همان روزى كه حضرت رسول الله (ص) وفات يافت، برخى از اين پايه ها كم رنگ شد. تا اينكه دوره خلفاى راشدين پايان يافت و در آخر دوره خلفاى راشدين و اوائل دوران سلطنت اموى ها ما وارد جامعه سياسى فرقه اى شديم.
? بارى ١٣٠٠ سال و بيشتر از آن ما در سايه اى پر از درد خلافت ها و سلطنت هاى فرقه اى زيستيم و الحق كه اگر نگوييم هيچ، اما مى توانيم بگوئيم كه كمتر كسى پيدا شد كه فارغ از هويت فرقه اى، صداى احياى امت را بلند كرده باشد.
? هنوز خلافت فرقه اى عثمانى و سلطنت هاى فرقه اى شيعه و سنى حيات داشتند كه سيد جمال الدين حسينى كه جامعه مسلمانى را زار و ضعيف در زير پاى استعمار مى ديد ، صداى امت واحد و اتحاد جهان اسلام را بلند كرد. بعد از سال ١٩٢٤ اخوانى ها بلند شدند و صداى خلافت جهاني اسلام را بلند كردند، بعد از آن كه اخوان در درون دولت ملت ها حل شد و با سلطنت ها و جمهوريت هاى استبدادى ائتلاف كرد، صداى حزب التحرير بلند شد و تا امروز حد اقل در سطح رسانه اى به يك صدا ايستاده است كه من خلافت جهانى اسلام را مى سازم، اما متاسفانه وقتى نداهاى ضعيفانه طلب نصرت از آن ها بلند مى شود و مى بينى كه چقدر ضعيفانه اين صدا را بلند مى كنند و اين برخلاف آن مشى مردانه و با استقامت فرهنگى شان در راه حفظ داعيه شان است، آدم حيران مى شود.
? احزاب ملى و جهانى اهل سنت در برپايى حكومت به اصطلاح اسلامى، ناكام ماندند تا آنكه امام خمينى مؤفق شد جمهوري اسلامى بنا كند و مردانه وار گفت كه برنامه اش صدور انقلاب است و در مناطق شيعه بالخصوص و مناطق سنى بالعموم صدور انقلاب كرد و چهل سال دوام داد و هنوز هم ادامه دارد.
? حال اگر از حزب اخوان المسلمين و حزب التحرير بپرسيد شيعه هستى يا سنى؟ با افتخار مى گويد: سنى. اگر از شيعه هاى پيرو انديشه امام خمينى بپرسيد، شيعه هستى يا سنى؟ مى گويد: شيعه. در كنار اين سلفيت نيز داعيه جهانى دارد و در چهل سال اخير از پشتيبانى مالى بيشتر برخوردار است. سلفيت خود را اهل سنت خالص مى داند و ديگران را از رده اهل سنت نيز خارج مى داند اين احزاب چاره اى جز از اين ندارند، مگر اينكه بر هويت فرقه اى خود تأكيد كنند.
? عميق نگاه كنيد! مسلمانان براي كم و بيش ١٤٠٠ سال در حرام عقيدتى سياسى زندگى كرده اند، آن حرام چيست؟ فرقه گرايى و فرقه سازى.
? اگر از من كسى بپرسد كه آيا مى توان از اين حرام عقيدتى سياسى خود را نجات بدهى؟ من به صراحت مى گويم، در زندگى شخص با خدايم بله، اما همينكه وارد زندگى خانوادگى، اجتماعى، سياسى و بين المللى مى شوم، جوابم منفى است و من مجبورم بر هويت عقيدتى سياسى سنى و حنفى ام تأكيد و تكيه كنم و چاره اى ندارم كه يك هويت سياسى تاريخى فربه را با خود حمل كنم. به اين ترتيب من مبتلا به حرام عقيدتى سياسى شده ام، بدون آنكه اراده داشته باشم. آيا اين از باب اضطرار است؟ اگر اضطرار است، چى اضطرارى عميق، اضطرارى به اندازه ١٤٠٠ سال. آيا از اين كه من در اين اضطرار پرتاب شده ام، گناهى دارم؟
? پرسش عميق من كه سال هاى سال رنج آن را برده ام اين است كه آيا جامعه سياسى اسلامى ممكن است؟ عمق زندگى من با حنفى ها، اخوانى ها و تحريرى ها و سلفى و … نشان مى دهد كه جامعه سياسى اسلامى ( جامعه سياسى غير فرقه اى) نا ممكن است. مطالعه جامعه سياسى شيعه از نزديك براى من ثابت ساخت كه جامعه سياسى اسلامى ( غير فرقه اى) براى شيعيان هم ممكن نيست.
? حال پرسش از اين احزاب جهانى و بزرگ اين است كه شما چگونه جامعه سياسى اسلامى ( غير فرقه اى) مى سازيد؟ اگر چنين چيزى ممكن نيست، چگونه نام آن را اسلامى مى گذاريد، اسلام نهاد و نماد خلوص است، در حالي كه فرقه خالص و ناب نيست. تجربه نشان داده است كه از حكومت هاى متاسفانه موجود ، شما حكومت مطلوب تر آورده نمى توانيد. اين ها استبداد و ظلم مى كنند، شما هم اگر بيايىد كه بعضى برهه ها آمده ايد، استبداد و ظلم خواهيد كرد.
? پس چى خوب است كه در درون دولت ملت هاى موجود با روش هاى اصلاحگرانه و متدرجانه به اصلاح اجتماع، سياست و اقتصاد جوامع خود بپردازيم و ديگر سقوط حكومت ها را دامن نزنيم كه نتيجه آن كودتاها و كشت و كشتار ها و انتحار ها و انفجار هاست.
? شايد گفته شود كه بسيارى از حكومت هاى استبدادى راه اصلاحگرى را بسته اند، اين پاسخى است، در خور تأمل، اما سقوط حكومت ها را تعقيب نكنيم كه بسيار دردناك است.

دیدگاهتان را بنویسید