زبان فارسی و آفرينش ديار تمدنی مستقل

زبان فارسی و آفرينش ديار تمدنی مستقل

دکتر هجرت الله جبرئیلی

? در اين روز ها مطالعات تمدني يكي از كارهاي من است. و با اين رويكرد به دو هديه بزرگ كه باري تعالي به من داده است، نگاه مي كنم: يكي زبان  فارسي و ديگري اسلام، به ويژه قرآن، و اين قرآن است كه ناگزير مرا به سوي يك زبان تمدن آفرين ديگر نيز رهنمون شده است (زبان تمدن آفرين عربي).

? روز گذشته به دفتر جناب دكتر شير احمد سعيدي به تهران رفتم و با اشتياقي كه به مجله بخارا داشتم، يك جلد مجله بخارا را از او خواستم و ايشان با سخاوت چهار جلد بخارا را به من هديه كرد.

? در يكي از مجلد هاي آن گفتگوي حالبي بود ميان توشيهيكو ايزوتسو فيلسوف، عارف و قرآن پژوه جاپاني و يكي از اديبان بزرگ جاپان بنام شيبا. در اين گفتگو ايزوتسو از تأثير عبدالرشيد ابراهيم تاتار و موسي جار الله – شيخ الاسلام روسيه پيش از كمونيسم كه اعجوبه زمانه بود – از رهبران تاتار مسلمان كه به دست كمونست ها مجبور به ترك ديار شده بودند و در جاپان در جستجوي راهي براي جنگ با شوروي ها بودند و شوق اتحاد اسلام و پان اسلاميسم را از بهر عزت در سر مي پروراندند، سخن زده بود.

? از سخنان جالبي ايزوتسو اين بود كه زبان ها را به دو دسته تقسيم مي كرد، يكي زبان هايي كه منشأ پيدايش تمدن ها بوده اند و زبان هايي كه چنين نقشي را در تاريخ ايفا نكرده اند.

? او زبان هاي تمدن آفرين را زبان هاي سرسخت و انعطاف پذير وپويا مي دانست كه توانايي مقاومت بالا را در برابر تهاجمات دارند.

? در اين ميان زبان عربي براي او عمق و صعوبت و جلال داشت و از زبان تمدني فارسي  در برابر تهاجم مغول و آفرينش فلسفه اسلامي ايراني پسامغول و ناتواني زبان مغولي در تمدن آفريني سخن مي گفت.

? مطالعات تمدني من با الهام از اين نگرش ايزوتسو اين را نشان مي دهد كه بسياري از كشور ها – از جمله افغانستان – هنگامي كه زبان تمدن آفريني مانند زبان فارسي را پس زدند و با تعصب و خامي نتوانستند از شكوه تمدني آن سود برند، دچار تأخر تمدني شدند.

? زبان فارسي ، يك زبان تلفيقي از زبان هاي تمدني پيشا اسلام مانند سغدي، پهلوي، خوارزمي و … و زبان تمدن آفرين قرآن (زبان عربي) است. 

? اين ويژگي تركيب و تلفيق نه تنها زيبايي هاي يك زبان ديني تمدن آفرين را به آن داده است – سغدي، خوارزمي و پهلوي و … نيز زبان هاي ديني تمدني بودند – ، بلكه قدرت هماهنگي با زبان هاي فلسفي مانند يوناني از طريق ترجمه كه واژگان فلسفي به آن انتقال يافت را نيز به آن داده است.

? با آنكه زيستن در يك ديار متمدن مدرن از من غريب گرفته شده است و قريب چهل سال را با نفير گلوله و بوي بد دود جنگ و انتحاري و تعصب و تبعيض زيسته ام، زيستن در ديار تمدني معنوي زبان فارسي و قرآن، تا اندازه زياد ، اين خلا را براي من جبران كرده است.

? شناخت تمدن آفريني زبان فارسي و به ويژه زنده بيرون آمدن آن از تهاجم زبان عربي در زمان امويان و زنده بيرون آمدن آن از تهاجم بدوي ويرانگر مغول و تهاجم مدرن روسي استاليني، يك اميد ژرف را در درون من زنده مي سازد كه خواهي نخواهي، اين زبان در سرزمين زادگاه من، دوباره ديار تمدني و جغرافياي مستقل تمدني مي آفريند.

? من با أين اميد تمدني زندگي مي كنم، و جز  اين اميد سرمايه اي ديگر ندارم.

? لا تايئسوا من روح الله

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید