مکتب حنفیان جدید
بازسازی و نوسازی میراث گسترده حنفی
نوشته: دکتر هجرت الله جبرئیلی
قسمت دوم:
دو. انسان حنفی جدید؛
ویژگیهای کلان انسان حنفی جدید را چنین میتوان نگاشت:
الف: انسان حنفی جدید از نظر سیاسی با انواعی از نظامها مانند شاهی مطلقه، شاهی مشروطه، جمهوریهای دیکتاتوری، رژیمهای کمونیستی، دموکراسیهای لیبرال و جمهوریهای اسلامی روبرو بوده است. طرفه آنکه از نظر سیاسی پدیده بنام استعمار نیر بر او هجوم برده است و تن و روان او را مجروح و به ویرانی کشانده است.
نظامهای شاهی مطلقه از او میخواهند «تبعه» یا «تابع مکلف» و «غیر محق» باشد. نظامهای شاهی مشروطه از او میخواهند «تبعه مکلف و محق» باشد. لیبرال دموکراسیها از او میخواهند «شهروند دموکرات » و جمهوری اسلامیها از او میخواهند، «شهروند مسلمان نو» باشد.
ب: از نظر اجتماعی، در اکثر سرزمینهای گسترة فرهنگ و فقه حنفی ، نظام اجتماعی قبیلهای در حال احتضار و جانباختن است. امروزه تنها قبیله نیست که زندگی او را سامان دهد. اتحادیهها، جوامع مدنی، ایدیولوژیها و احزاب نیز در ساماندهی زندگانی او نقش مییازند. در حالی که نقش قبیله تا هنوز نیز باقیست. حنفیت با نظامهای شهروندی – اجتماعی و مدنیت روبروست، از سوی دیگر نظم قبیلهای نیز بر انتخاب او فشار میآورد. در واقع زیست او میان «فردیت» و «اجتماعیت» درحال نوسان است.
ج: از نظر اقتصادی ، اقتصادی سنتی زراعتی و دامداری کمرنگ شده، انسان حنفی جدید خویشتن را با نظام کاپیتالیستی و بازار آزاد رویارو میبیند، نیازمند آنست که راه تعامل با این نظام را یاد بگیرد، یا به کنج عزلت بخزد.
د: از نظر روحی، در اثر تهاجمات سلفیت و اخوانیت و تحریر، کمونیسم و لیبرالیسم به عرفان و تصوف، انسان حنفی جدید پشتوانه روحی خویش را از دست داده و نوعی از جدایی میان فقه حنفی و عرفان و تصوف به وجود آمده است و انسان حنفی جدید خویشتن را تنها میبیند و روح سرگردان دارد.
هـ: از نظر تعاملات با مکاتب کلامی و حقوقی و فلسفی، امروزه انسان حنفی جدید با سیلی از مکاتب درون تمدنی اسلامی و مکاتب بیرون تمدنی خود را رو برو میبیند:
یک: مکاتب فکری برون تمدنی غربی مانند اومانیسم، لیبرالیسم، کاپیتالیسم ،پلورالیسم دینی، فیمینیسم، کمونیسم، سوسیالیسم وسترنیسم، مدرنیسم و پست مدرنیسم و … روبروست.
دو: مکاتب فکری درون تمدنی جدید مانند سلفیت، شیعه جدید، اخوانیت، تحریر، نواعتزال و … روبروست، بماند آن که با مذاهب و مکاتب فکری قبلی مانند اشعری، مالکی و حنبلی و شافعی تعامل و تقابل پابرجاست. ناسیونالیسم در گستره کشوری و گستره قومی، او را از انسانهای همفکر حنفیاش جدا ساخته است و بیارتباط با دیگر حنفیان به سر میبرد.
ز: از نظر دانشهای جدید سیلی از دانشهای علوم انسانی مانند جامعهشناسی، علوم سیاسی، علوم تربیتی، فلسفههای جدید و علوم طبیعی پزشکی، مهندسی، ستارهشناسی و هواشناسی و … هزاران سوال را در برابر مکتب حنفی قرار دادهاند.
این همه جدیدشدنها و نوشدنها، انسان حنفی جدید را با خویشتن خود به کلنجار برده است. انسان حنفی جدید از خویشتن خویش میپرسد، زمانی که من با الله متعال از طریق نماز به روش حنفی رابطه برقرار میکنم، از طریق حنفیت خانواده میسازم. با اجتماع از طریق فقه حنفیت رابطه برقرار میکنم. نمیشود که در عقیده سلفی بود، در فقه حنفی و در سیاست اخوانی یا تحریری. آری! نمیشود. طرفه آن که سلفیت و اخوانیت و تحریریت در برابر بسیاری از پرسشهای جدید پاسخ ندارد و خود از میدان پابرون کشیدهاند.
یا در گسترة دیگر، نمیشود جنازه ات را به رسم حنفیت به گور سپارند و خود کمونیست باشی؟ نمیشود، روش عبادت تو حنفی باشد و در عمل ناسیونالیست قومگرا و ستمگر باشی؟
اینجاست که پرسش بر میخیزد آیا میراث گستردة حنفی، ظرفیت آن را دارد که به پرسشهای جدید من پاسخ گوید؟ پاسخ این پرسش کلان ضرورت «مکتب حنفیان جدید» را پدید میآورد.
مفهومشناسی
با طرح عنوان، چندین کلیدواژه مطرح میشود: مذهب، حنفی، مذهب حنفی، مکتب، جدید، میراث گسترده، بازسازی و نوسازی.
یک. مذهب ؛
الف. مفهوم واژگانی؛ به موارد زیر پرداخته میشود.
- 1. ریشهشناسی: مَذْهَب [مفرد]: ج مذاهِب:از ریشه (ذ هـ ب)، به معنای رفتن (عبد الحميد عمر، 1429: ج1، ص 82).
2.معناشناسی: به معنای محل و زمان رفتن (المناوی، 1410: 646). به معنای وضوخانه: این معنا نزد عرب حجاز کاربرد داشت (الزمخشري جار الله، 1419: ج1، 294). به معنای اصل (المرتضی الزبیدی، ج2، 450). به معناهای طريقه، قصد، رأی، دیدگاه (عبد الحميد عمر، 1429: ج1، ص 82). در ساخت «فعل» نیز به معنای روش و رأيو دیدگاه به کار رفته است (المناوی، 1410:ج1، 294).
ب. مفهوم دانشواژهای؛ در این مفهوم به گونه مجازی به کار رفته است (المرتضی الزبیدی، ج2، 450). اما بیپیوند با معنای واژگانی آن نیست (مفاهیم إسلامیة، بیتا، ج1،ص 275). عمده معانی دانشواژهای «مذهب» عبارتند از:
1) طریقه و روش (المرتضی الزبیدی، ج2، 450)؛ 2) اعتقاد و طریقه گسترده (المناوی، 1410:ج1، 294)؛ 3) عقیده ای قابل پیروی (عبد الحميد عمر، 1429: ج1، ص 82)؛
ج: گسترههای کاربردی دانشواژه مذهب؛
یک. گسترههای کاربردی قدیم دانشواژه مذهب؛ دو مورد عمده آن عبارتند از:
1) گستره کلامی: المذهب الكلامي (المناوی، 1410:ج1، 646) ؛ در این صورت «المذهب » مترادف «الفِرقة»: ج فِرق، به معنای جماعت متمایز از عام مردم از نظر برخی از عقائد، در حالی که در نفس دین با دیگران شریک است و این عقائد متفاوت او را از دین خارج نمیکند. مانند: فرقه شیعه، فرقه خوارج. در صورتی که اختلاف عقیدتی باعث خروج از اسلام شود، آنگاه دیگر دانشواژه «فرقه» به کار نرفته ، بلکه اصطلاح «دین» جمع آن «ادیان» به کار میرود (قلعجی و قنیبی، 1408: ج1، ص 344 و 419 ). مانند: دین اسلام، مسیحیت، یهودیت و … .
2) گستره فقهی: در این گستره همان اعتقاد و طریقه گسترده در بخش احکام به کار رفته است(المناوی، 1410:ج1، 646). در این معنا روش معین در استنباط احکام شرعی عملی از ادله تفصیلی آن. این معنا در زبان انگلیسی « School of religious law» «مکتب حقوق دینی» را ارایه مینماید (قلعجی و قنیبی، 1408: ج1، ص 419).
دو. گستره کاربردی جدید دانشواژه مذهب؛ پس از آنکه جهان اسلام وارد تعامل و گفت و گو با غرب شد، دانشواژه مذهب گستره کاربردی جدید پیدا کرد و «مذهب» دست کم میان دانشپژوهان جدید و فلسفیان معنای جدید به خود گرفت. در گستره کاربردی جدید، از دیدگاه دانشمندان معنای «المذهب» عبارت است از:گروهی از رأیها و دیدگاههای علمی و فلسفی که برخی با برخی دیگر چنان پیوند دارند که در مجموع آنها وحدت ارگانیک یافتهاند (إبراهيم ، بیتا: ج1، 317 ). مانند: مذهب الأشاعرة، المذهب الوجوديّ، المذهب المادِّيّ (عبد الحميد عمر، 1429: ج1، ص 82). در این گستره با دانشواژه «مکتب» مترادف به کار رفته است.
ادامه دارد…