مکتب حنفیان جدید
بازسازی و نوسازی میراث گسترده حنفی
نوشته: دکتر هجرت الله جبرئیلی
قسمت: پنجم
چهار: تجدید علائم مرزهای حرم مکی؛ در اصطلاح به نام «انصاب حرم» یاد میشود. در اسلام نه تنها موضوعات ایمانی و فکری باید تجدید شود، بلکه گاهی حدود و مرزهای حرم در اثر گذر زمان و عوامل دیگر مورد تغییر قرار میگیرد که باید تجدید شود. نخستین کسی که دستور به تجدید علائم مرزهای حرم مکی داد، حضرت پیامبر اعظم 2 بود.
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْأَسْوَدِ بْنِ خَلَفٍ، عَنْ أَبِيهِ، «أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَمَرَهُ أَنْ يُجَدِّدَ أَنْصَابَ الْحَرَمِ عَامَ الْفَتْحِ» (الطبرانی، 1415: ج1، ص 280، ح رقم 816)[1]؛ از حضرت محمد بن اسود بن خلف رضی الله عنه و او از پدرش روایت است که همانا حضرت پیامبر اعظم صلی الله علیه وسلم به او دستور داد که در سال فتح مکه علائم مرزهای حرم مکی را تجدید نماید.
هـ: مفهوم فقهی دانشواژه «جدید»؛
آنچه که در باره مفهوم قرآنی و نبوی دانشواژه «جدید» گفته شد، میوههای اصلی خود را در درخت فقه به بار میدهد؛ زیرا نفس اصل بودن «اجتهاد» در فقه اسلامی به معنای این است که فقیه میباید برای پرسشهای جدید، پاسخ بیابد. پاسخگویی به پرسشهای جدید، فقه را تجدید و نوسازی میکند. دانشواژة «جدید» در گستره فقه به شکل عام کاربرد دارد مانند: تجدید وضوء، تجدید نکاح ، تجدید عهد و … .
اما آنچه که ما مدنظر داریم برخی از کاربردهای دانشواژهای آن قرار زیر است:
یک. نسخ (تجدید حکم)؛ در فقه قرآنی الله متعال تغییریابی و نوشوندگی جامعه انسانی را در نظر داشته است، چون الله متعال خالق انسانها بوده و فطرت آنان را میداند. به همین منظور نسخ حکم را در نظر داشته و به عنوان یک الگو در اجتهاد و فقاهت و قانونگذاری برای مؤمنان بجا گزارده است.
الله متعال فرمود: مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿البقرة: ١٠٦﴾؛ هر آيهاي را كه رها سازيم ( و به دست فراموشي سپاريم ) ، و يا اين كه ( اثر معجزهاي را از آئينه دل مردمان بزدائيم و ) فراموشش گردانيم ، بهتر از آن يا همسان آن را ميآوريم و جايگزينش ميسازيم . مگر نميداني كه خداوند بر هر چيزي توانا است ؟
نسخ در لغت به معنای زایل کردن و نوشتن آمده است. تمام مفسرین معتقد اند که مراد از نسخ در این آيه زایل کردن یعنی منسوخ کردن حکمی است. بنابر این، نسخ در اصطلاح قرآن و سنت عبارت از اجرای حکمی به جای حکمی دیگر میباشد، چه حکم دوم چنان باشد که حکم قبلی را کلاً از بین برد ، یا بجای آن حکمی دیگری آورده شود. حنفیان در مجموع بر وقوع نسخ اجماع دارند، حال آنکه بر سر تعداد آن سخنان گوناگون دارند (عثمانی،1386: ج1، ص 365 ). سخن بر سر نسخ در میان مسلمانان فراوان است. اما در کل نسخ نمونه از سنت تجدید الهی در روی زمین است.
دو. تجديد اجتهاد یا تجدید فتوی؛ هدف از تجدید اجتهاد آن است که در حکمی که واقع شده است، بازنگری صورت گیرد، از بهر آن که مجدداً واقع شده و مجدداً سوال شده است. با این وجود که مجتهد در مورد آن سابقاً نظر داده است و اکنون به حکمی رسیده است که به گمان او صواب است.
در این مورد با آن که اصولیان صورتبندیهای فراوانی ذکر کردهاند، اما گفتار راجح آن است که تجدید اجتهاد واجب است، برابر با مذهب اکثر حنفیان، حنبلیان، قاضی باقلانی ، ابویعلی ، ابن عقیل و شیرازی. دلیل آنها این است که اگر او در مسأله جدید بازنگری نکند، خودش مقلد خود است. دوم این که اکثراً اجتهاد با بازنگری تغییر میکند، پس هیچ اطمینانی وجود ندارد که ممکن حق در غیر از فتوای اولی وجود داشته باشد (السلمی،1426: 467).
نمونه کلان تجدید اجتهاد و تجدید فتوا در نزد امام اعظم 6 مسأله قرائت قرآن کریم به زبان فارسی در نماز است. روایت است که امام ابوحنیفه 6 به قرائت قرآن در نماز به غیر از زبان عربی فتوا داد و گفته شده است که از این رأی بازگشت. علت رأی اول او پرشمار بودن کسانی بود که به اسلام داخل میشدند و اکثر آنان غیر عرب بودند و درست تلفظ کردن به زبان عربی را نمیدانستند (الموسوعة العربیة العالمیة: 1419هـ، الحنفی، المذهب). اما زمانی که فارسی زبانان با عربها زیست کردند و قرآن آموختند، از این فتوا بازگشت.
مسأله دوم این که در اثر تبادل معلومات و آگاهیها میان مذاهب و گفتگو بین مذاهب ، به معلومات مجتهدین افزود میگردد و سر انجام در اثر معلومات بیشتر در فتوای آنها تجدید به عمل میآید. این موضوع در فتاوای امام زفر رحمه الله ، ابویوسف ر حمه الله و محمد رحمه الله بسیار واقع شده است.
سه. مذهب جدید؛ نکته خیلی جالب آن است که در مذهب امام شافعی رحمه الله دو اصطلاح «المذهب القدیم» و «المذهب الجدید» وجود دارد. پیدایش پدیده «مذهب جدید» شافعی رضی الله عنه را به اسباب پرشمار نسبت دادهاند، از جمله:
- در کل تغییر زمان و مکان که بر مبنای آن، فتوا تغییر میکند.
- امام شافعی رحمه الله از مذهب امام مالک رحمه الله بسیار تأثیر پذیرفته بود، چرا که او استاد او بود که و تا آخرین دم از آموخت. این ملازمت در سلوک و روششناسی فقهی امام شافعی رحمه الله بسیار تأثیر گزار بود. شخصیت فقهی او زمانی تغییرکرد که مستقلانه به اجتهاد پرداخت.
- پس از آن به معارف و مدارک امام شافعی رحمه الله افزوده شد و گسترش پیدا کرد. بیشک دانشمند هر روز به معارف و معلومات خود میافزاید. او به آثارر و اخبار فراوان دسترسی یافت که قبلا به آنها دسترسی نداشت. این انگیزهها با عث تجدید نظر به او در مسایل شد.
- هنگامی که به مصر سفر کرد ، بر دو مذهب جدید امام لیث بن سعد رحمه الله فقیه مصر و فقه امام اوزاعی رحمه الله فقیه شام آگاه شد.
- تجدید نظر امام شافعی رحمه الله تنها به مسائل محصور نماند، بلکه در اصول نیز بازنگری کرد، که بر اثر آنها اجتهادش را بناساخته بود و کتاب «الرساله» را از نو نوشت.(feqhweb.com).
این گونه بود که با اصول و مسایل جدید ، مذهب جدید شافعی به وجود آمد.
شش. میراث گسترده حنفی ؛ التراث الشاملة للأحناف؛ The Extensive Heritage of Hanafists.
الف. مفهوم واژگانی؛ از نظر ریشهشناسی: از ریشه ( ورث )، گرفته شده است. به عنوان نمونه: «ورث فلانا المال ومنه وعنه؛ فلان مال را به میراث برد.» این تنها مال نیست که به میراث برده می شود، بلکه عزت و شرف نیز به ارث برده میشود. نمونه: «ورث المجد؛ بزرگی را به میراث برد.» از این ریشه : « الإراث : ما ورث؛ آنچه که بجا مانده است.» « الإرث: الإراث.» «التراث : الإراث.» « الميراث : الإراث. ( ج ) مواريث. «علم المواريث علم الفرائض؛ دانشی که از تقسیم اموال بجامانده از میت میپردازد.»
جالب آن که یکی از أسماء الحسنی الله متعال «الوارث» است. این صفت میرساند که الله متعال ماندگار همیشهگی است که زمین و آنچه که بالای آن است را به میراث می برد، بدین معنا که پس از نابودی همه باقی است و غیر از او همه از این دنیا می روند و ملکیت بندگان به او بر می گردد و او یکتا و تنهاست و شریکی ندارد (ابراهیم، بیتا: ج2، ص 1024).
ب. مفهوم دانشواژهای؛ از آنجا که بحث ما میراث فکری است. مفهوم دانشواژه ای «میراث» یا «تراث» را در مورد آثار فکری پیمیگیریم.
در مفهوم دانشواژهای، میراث عبارت از تولید و فرآورده خرد بشری در گذر قرون است. در کشورهای امروز حد اقل صد سال نیاز است تا یک تولید و فرآورده عقل بشری عنوان میراث را به خود بگیرد. میراث فکر اسلامی با تدوین علوم نزد مسلمانان نخستین در اواخر قرن دوم هجری آغاز گشت و تا زمانی تهاجم غرب به جهان اسلامی دوام داشت.
تولید و فرآورده اسلامی نص را محور خود قرار داده که عبارت از کتاب و سنت میباشد، نصی که مشتمل بر احکام و مقاصد شریعت بوده و دربرگیرنده ارزشهای خاص باشد. این مقاصد و ارزشها در روشنائی قواعد عمل میکند که همه این منظومه در حیطه سنتهای الهی عمل میکند که الله متعال آن را در جهان، انسان و اجتماع آفریده است (محمد، 2001: 10).
ج: میراث گسترده حنفی؛ میراث حنفی، میراث اسلامی است، بلکه معظم میراث مسلمانان است. در پیش از ویژگیهای مذهبی سخن رفت. در رأس این ویژگیها از جمعی و شورائی بودن اجتهاد یادآوری به عمل آمد. از این جهت است که در آغاز نیز میراث حنفی، فردی نبوده و تنها مربوط به حضرت امام اعظم رحمه الله نمیشد، بلکه نتیجه اجتهاد جمعی امام ابوحنیفه رحمه الله، امام ابویوسف رحمه الله، امام زفر رحمه الله، امام محمد ابن حسن رحمه الله و … بود.
بدین گونه میراث گسترده حنفی، میراث انسان حنفی است. انسان حنفی کلامی، مجتهد، مفسر، محدث، اصولی، فقیه ، قاضی، عارف، صوفی، شاعر، تاریخنگار، حکومتگر، حرکتساز، انقلابی، معترض، مقاومتگر و …. .
بنابراین، میراث گسترده حنفی عبارت است از: هر گونه تولیدات و فرآوردههای خرد بشری انسان حنفی با تکیه بر نص (قرآن و سنت) با توجه به سنتهای الهی در جهان، انسان و جامعه و یا الهام گیری از روح نصوص و خرد و رأی حنفی، در منظومههای کلامی، تفسیری، حدیثی، اصول ، فقهی، عرفان و تصوف، سیاسی، جامعه شناسیک و … .
این فقه حد اقل از سال 120 هجری آغاز و به عنوان «فقه قدیم» تا سال 1300 هجری ادامه داشته و هنوز هم تداوم دارد. «فقه جدید» این مذهب و مکتب بزرگ از «فقه تقنین» آغاز شده است که محصول آن «المجلة الأحکام العدلیة» علماء دولت عثمانی میباشد و سر انجام در قانونگذاری کشورهای که در آنها انسان حنفی زندگی میکند، مستقیماً تأثیر گذار بوده است. امروزه در عرصههای دیگر نیز این تجدید و نوآوری ادامه یافته که نمونههای کلان آن را فقه بانکداری از علامه محمد تقی عثمانی، میتوان یاد کرد. پاسخ به پرسشهای جدید پزشکی – فقهی و … از نمونههای دیگر فقه جدید حنفی است.
هفت. الإحیاء، بازسازی ، Reconstruction؛
الف: مفهوم واژگانی؛
یک. واژهشناسی: از نظر ریشهشناسی برگرفته از ریشه (ح ي ي) ، به معنای زنده کردن است. إحياء [مفرد]: مصدر أحيا.
دو. معناشناسی: عمدهترین کاربرد آن در مورد زمین است، به معنای دوباره آماده کردن زمین برای کشت و زراعت.
ب: مفهوم دانشواژهای:
یک. إحیاء الأرض؛ بازسازی زمین: به معنای این که زمین به خاطر کشت و زراعت آماده شود و از آن گیاه بروید.
دو. انگیزش حیات و سرزندگی و تجدید.
سه. إحياء التُّراث الأدبيّ: به معنای بازسازی و از سرزنده کردن آثار ادبی، به عنوان نمونه نشر و پخش و گسترش ادبیات قدیم و آن را الگو و نمونه قرار دادن از نظر رفعت (عبد الحميد عمر، 1429: ج1، 598).
ج: مفهوم قرآنی إحیاء؛
الإحیاء (زنده گردانیدن) ضد الإماتة (میرانیدن) است. لفظ إحیاء با ساخت فعلی آن 51 مرتبه در قرآن کریم آمده است. قرآن کریم پر از بحث حیات و إحیاء و أحیاء است. نفس آن یک بحث و پژوهش گسترده میخواهد. ما به خاطر ارتباط با بحث مان، فقط سه معنای قرآنی إحیاء را برگزیدهایم.
[1] – حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَمْرٍو الْبَزَّارُ، ثنا بِشْرُ بْنُ مُعَاذٍ الْعَقَدِيُّ، ثنا فُضَيْلُ بْنُ سُلَيْمَانَ، ثنا عَبْدُ اللهِ بْنُ عُثْمَانَ بْنِ خُثَيْمٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْأَسْوَدِ بْنِ خَلَفٍ، عَنْ أَبِيهِ. (المعجم الكبير لطبرانی، ج1، ص 280، ح رقم 816) .
ادامه دارد…