You are currently viewing مکتب حنفیان جدید – قسمت سوم

مکتب حنفیان جدید – قسمت سوم

مکتب حنفیان جدید

 بازسازی و نوسازی میراث گسترده حنفی

نوشته: دکتر هجرت الله جبرئیلی

قسمت: سوم

هـ : مذاهب فقهی مشهور تمدن اسلامی؛

عمده­ ترین انگیزه­ای گوناگونی رأی میان مسلمانان مسأله خلافت و این که چی کسی شایسته خلافت است؟ بود. از آنجا که «اجتهاد» در اسلام مشروع بوده است و صحابه رسول الله و همه نسل­های مسلمانان اجتهاد کرده­اند. دلیل آن اندک بودن نص  و فراوانی حوادث بوده است. بدین­گونه از روش «اجتهاد»، گوناگونی «رأی» پیدا شد. گوناگونی روش استنباط موجب پیدایش مذاهب فقهی شده است.  این اختلاف «رأی» و گوناگونی روش استنباط و اجتهاد، پس از فتنه که باعث شهادت حضرت عثمان و حضرت علی گردید، افزونی یافت. مذاهب فقهی بسیار و پرشماراند. برخی از آن­ها شهرت یافتند و باقی ماندند. برخی ازاین مذاهب برای­شان مراجع خاص تدوین نشد. مانند: مذهب امام لیث بن سعد، امام ابن جریر طبری، امام اوزاعی و …. اما مذاهبی که انتشار و گسترش یافتند، هشت مذهب­اند. به اساس رویکرد کلامی مذاهب عبارتند موجود ومطرح جهان امروزی اسلام عبارتند از:

  • خوارجی: مذهب إباضی؛
  • شیعی: مذهب إمامی و زیدی؛
  • سنی: مذهب حنفى، مالكى؛ مذهب شافعى، حنبلى و ظاهری؛

دو. حنفی (الحنفی)؛ احناف، حنفیون، حنفیان ،  Hanafists؛

الف. مفهوم واژگانی؛ به موارد زیر پرداخته می­شود.

1.ریشه­شناسی:  حَنيف [مفرد]: ج حُنَفاءُ: از ریشه (ح ن ف)، صفت مشبَّهه که دلالت بر ثبوت کسی دارد که از چیزی روگردانده باشد.

2.معناشناسی:  الحُنفاء: گروهی از عرب قبل از اسلام که دوگانه­پرستی « الوثنيّة»  را انکار می­کردند، نماینده مشهور آن­ها أميّه بن أبي الصَّلت.

ب. مفهوم دانشواژه­ای؛ پس از ظهور مذهب حنفی و گسترش آن در تمدن اسلامی، دانشواژه «حنفی» مفهوم زیر را حمل کرده است.

حَنَفيّ [مفرد]: ج أَحناف وحَنَفِيّة: به کسی گفته می­شود که پیرو مذهب امام أبی حنیفه و پیروان او باشد. نمونه: « مذهب أبي حنيفة وأتباعه؛ مذهب امام ابی حنیفه و پیروان او.» (عبد الحميد عمر، 1429: ج1، 572).

سه. المذهب الحنفي، مذهب أهل الرأي، مذهب فقه­شناسان خردورز، Hanafi School of Thought؛

برابر با دانشنامه جهانی عرب «الموسوعة العربیة العالمیة» مذهب حنفی چنین شناختانده شده است.

الف. تعریف؛

مذهب حنفی عبارت از مذهبی است که به بنیادگذار آن امام أبی حینفه نعمان بن ثابت 6 فقه­شناس کوفی منسوب است، کسی که از علمای پیشین أهل رأی تأثیرپذیر بود. امام ابوحنیفه 6 دروازه عمل به قیاس (رأی به معنای خاص آن) را گشود. او سنت را پذیرفته بود، اما به خاطر پذیرش آن شرط­های سخت داشت. از این رو به اصحاب و پیروان این مذهب نام « مذهب أهل الرأي ؛ مذهب فقه­شناسان خردورز » را دادند؛ زیرا آنان به عقل و خرد آزادی داده بودند، و این را توسط کاربرد بسیار قیاس و رأی در عمل به نمایش گذاشته بودند. بنابراین، آنان در گستره فقه­شناسی خردورزانه  و درایت­شناسی بسیار نیرومند بودند.

امام ابوحنیفه رحمه الله از چند دانشجوی برتر برخوردار بود که در ثروتمند ساختن، گسترش دادن مسائل مذهب و کاربردی­شدن گستره­های مذهب او نقش برجسته بازی کردند. این بزرگان عبارتند از: امام أبی یوسف رحمه الله ، امام محمد الشیبانی رحمه الله ، امام زفر بن هذیل رحمه الله و امام حسن بن زیاد لؤلؤي رحمه الله .

ب. روش­شناسی فقهی مذهب حنفیان یا ادله احکام نزدحنفیان؛ ادله فقهی نزد احناف یا اصولی که در استنباط احکام بر آن اعتماد دارند، هفت اند: الف. قرآن کریم؛ ب.  سنت؛ جـ.  إجماع د. قول الصحابي؛ هـ. قياس؛ و. استحسان؛ ز. عرف؛

ج. سرشت و ویژگی­های مذهب حنفی؛ مذهب حنفی ویژگی­های دارد که آن را به تنهایی از دیگر مذاهب جدا ساخته و برجسته می­سازد. برخی از این­ها عبارتند از:

1) بیشترینه از تفریع استفاده کردن؛ 2)  فرض کردن مسائلی که تا هنوز واقع نشده است (فقه افتراضی). 3)   اجتهاد جمعی: در مذهب ابی حنیفه اجتهاد فردی نبود، بلکه اجتهاد جماعی یا جمعی بود؛ 4)  همزیستی روایت و رأی در این مذهب؛ 5) گریز از تنگناهای شرعی به وسیله حیله­های شرعی؛ 6) گشایش و مهارت در اخذ قیاس؛ 7) آسان­گیری در عبادات؛ 8) تصحیح تصرفات انسان، در صورتی که امکان عملی پیدا کرد؛ 9)  احترام به حریت و آزادگی انسانی انسان.

د . انتشار و گستره جغرافیای مذهب حنفی؛ شاید از مهم ترین عواملی که منجر به انتشار و گسترش مذهب حنفی در گذشته گردید، عهده­داری منصب قضاوت  از جانب حنفیان در دولت عباسی باشد. هنگامی که امام أبویوسف رحمه الله دانشجوی امام أبی حنیفه رحمه الله، منصب قاضی القضات را در سال 170هـ در دولت عباسی عهده­دار شد، تلاش­های بسیار گسترده را در انتشار و گسترش مذهب حنفی در همه سرزمین­های دولت عباسی انجام داد. سامانیان، سلجوقیان، آل بویه، عثمانیان، مغولیان هند و … مذهب حنفی داشتند. سرزمین­های افریقای شمالی مانند: لیبیا، تونس، الجزائر و مغرب، مصر، شام، عراق، ارمنستان، آذربایجان، هند و چین، حجاز، یمن و دولت­های جزیره عربی (اندک پیروانی) دارد. مذهب حنفی در ترکیه، البانیا، سرزمین­های بالکان (بوسنی، هرزوگوین و کوسوگو)، افغانستان، ترکستان، هند،  پاکستان، سرزمین­های قفقاز و برازیل انتشار گسترده و غلبه دارد (الموسوعة العربیة العالمیة: 1419هـ، الحنفی، المذهب).

در یک کلمه امروزه 75 تا 77 فیصد مسلمانان جهان بر اساس فقه حنفی حد اقل عبادت می­کنند. عقد نکاح می­بندند و جنازه خویش را دفن می­کنند.

چهار. مکتب، School ، المدرسة؛

به موارد زیرین پرداخته می­شود.

الف. مفهوم واژگانی؛  از نظر ریشه­شناسی: المَكْتَبُ  [مفرد]: ج  مكاتب :از ریشه (ک تـ ب)، به معنای نوشتن.

ب: معنا­شناسی:  واژة «مکتب» از نظر واژگانی به معنای آموزشگاه به کار رفته است (الأزهري،  2001م:  ج10، 87).

ج: گستره­های کاربردی؛

یک. گستره کاربردی قدیم؛

چنانچه در بخش معناشناسی آمد، عرب­زبانان، از واژه «مکتب» به معنای آموزشگاه بهره می­بردند. تمدن خراسانی – اسلامی که در آن زمان زبان رسمی و کانونی آن، فارسی دری بود، از این واژه استفاده بردند. شعر ونثر زبان فارسی پر از کاربرد این واژه به معنای کلاسیک آن است. به دو سه نمونه برجسته آن بسنده می­شود.

در مکتب ادب ز ورای خرد نهاد – استاد غیب تخته  تهدید در برم .انوری

کودکان مکتبی از اوستاد – رنج دیدند از ملال و اجتهاد. مولوی.
پادشاهی پسر به مکتب داد – لوح سیمینش در کنار نهاد. گلستان سعدی
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت – به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد. حافظ

درس ادیب اگر بود زمزمه محبتی – جمعه به مکتب آورد طفل گریزپای را. نظیری نیشابوری .

نتیجه آنکه واژه مکتب در زبان کانونی تمدن خراسانی – اسلامی یعنی زبان فارسی دری ، بیشترینه از همان کاربرد اصلی آن در زبان عربی فراتر نرفته ، با این نکته که هم به عنوان دانش­واژه حوزه «آموزش و پرورش» به معنای آموزشگاه و هم به شکل مجاز در حوزه عرفانی به کار رفته و در لا- به – لای آن ارزش­ها و هنجار­های آموزشگاه را در تمدن خراسانی – اسلامی بیان داشته است.

دو. گستره کاربردی جدید؛

زمانی که ابرتمدن اسلامی (الگوی تمدنی که مجموعه از حوزه­های تمدنی را در بر داشته باشد) در تمامی شاخه­ها و زیرشاخه­های آن با تهاجم چند گستره­ای ابر تمدن غرب ، در تمامی زیرشاخه­های آن روبرو شد، واژه «School» نه تنها در معنای حوزه «آموزش و پرورش» بلکه در حوزه «فلسفی – ایدیولوژیک» آن وارد، حوزه تمدنی اسلامی گردید.

البته باید یاد آور شد، در پی رنسانس در مغرب زمین از یک سو تحولات فلسفی و اجتماعی به وقوع پیوست و از سوی دیگر تحولات علمی و صنعتی پدید آمد. به دنبال آن، نگرش‌ها و گرایش‌هایی در جامعه رخ نمود و این گرایش‌ها صرفاً به رشته‌های علمی محدود نماند، بلکه عرصه‌های گوناگون اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، هنری و ادبی را در برگرفت. غربیان برای هریک از این گرایش‌ها، واژه «School» را برگزیدند که معادل آن را در زبان عربی و فارسی، (مدرسه) و (مکتب) قرار دادند.

گرچه این اصطلاح در هر سه زبان، اصطلاحی جدید است، ولی نمی­توان گفت، مکتب به معنای عام آن یعنی گرایش‌های موجود در درون یک رشته علمی در فرهنگ اسلامی امری بی­سابقه است؛ چرا که نمونه‌های روشنی از گرایش‌ها و نحله‌های به شدت رو در رو و متقابل در رشته‌های علمی در تاریخ اندیشه اسلامی به چشم می‌خورد؛ مانند: طریقه اهل رأی و قیاس در مقابل طریقه اهل حدیث در علم فقه،  مکتب اشاعره در مقابل مکتب معتزله در علم کلام، مسلک اخباریان در مقابل مسلک اصولیان در علم اصول و روش استنباط (http://www.wikifeqh.ir/مکتب- فقهی).

به عنوان نمونه فرهنگ لاروس واژه  «School» را چنین تعریف می­نماید: « مجموع اندیشه­ها و افکار یک استاد که در جمعی نفوذ یافته باشد یا یک نظرفلسفی و ادبی و جز این­ها و همچنین مجموع هنرمندان یک ملت یا یک شهر با علاقه خاصی که در اجرا و بیان هنر دارند مانند: مکتب فرانسه یا مکتب پاریس یا مکتب امپرسیونیست.»(https://www.vajehyab.com/dehkhoda/مکتب) .

در همین معنای مشابه، عرب­زبانان واژه «مدرسه» را به کاربرده اند: به گونه که:  «المَدْرَسَةُ : جماعةٌ من الفلاسفة أَو المفكرين أَو الباحثين ، تَعْتنق مذهبًا مُعيَّنًا ، أو تقول برأُي مشترك  هو من مدرسة فلانٍ : على رأيه ومَذْهَبِه  https://www.almaany.com/ar/dict/ar-المدرسةar/%D گروهی از فیلسوف­ها، متفکرین، پژوهش­گران که روش معینی را در پیش گرفته باشند یا رأی مشترک داشته باشند. مانند این که گفته شود که که او از «مدرسه؛ مکتب» فلانی است؛ یعنی بر رأی و روش اوست.

برابرواژه را که شاخه تمدنی فارسی – اسلامی در برابر واژه  ‌«School» برگزید، واژه «مکتب» بود، به عنوان نمونه در برابر این که فارسی زبانان روشنفکر کمونیست، از «مکتب کمونیزم» صحبت می­کردند، فارسی زبانان روشنفکر دینمدار از «مکتب اسلام» دم زدند.

برابرواژه که شاخه تمدنی خراسانی – اسلامی  در گستره جغرافیایی افغانستان، در برابر  «School» برگزید، در گام نخست در حوزه «آموزش و پرورش » بود، به این معنا که آموزشگاه­های سنتی را «مدرسه» نامیدند که در آن محور اصلی آموزش نصاب درسی سنتی و علوم دینی بود، و آموزشگاه های مدرن را که محور اصلی آموزش در آن نصاب جدید با الگوبرداری از غرب و علوم انسانی و ساینسی بود، ‌واژه «مکتب» را قرار دادند. بدین معنا که ما دو گونه فارغ التحصیل داریم، یکی کسانی که به درد وعظ و فتوا و قضاوت می­خورند و در آموزشگاه­های سنتی بنام «مدرسه» دانش آموخته می­شدند و می­شوند. دیگر کسانی که به درد مدیریت، طبابت، مهندسی ، سیاست و … می­خورند و در آموزشگاه­های  بنام «مکتب» دانش­آموخته می­شوند.

بدین گونه ورود فکری غرب،‌ گستره زندگانی «دین» و «دنیا» را از هم جدا نمود. در حوزه ایدیولوژیک و مبارزاتی گستره اسلامی، در حوزه شاخه تمدنی – خراسانی اسلامی، جغرافیای افغانستان،‌ موضوع نیز همین گونه بود،‌ به گونه­ای که مبارزان دانش­آموخته در مکاتب و دانشگاه­ها را «مکتبی» نامیدند و مبارزان دانش­آموخته در مدارس را «مدرسه­ای» نامیدند.

این روند یک نوع تضاد روش و ایدیولوژی را نیز به وجود آورد. در حزب­بندی و تنظیم­سازی دوران جهاد و جنبش­سازی­های بعد از آن و تحولات سیاسی نظامی کشور و راهبرد­های قدرت­های بزرگ در قبال افغانستان سخت تأثیر گذاشت. اما سوگ­مندانه در حوزه جغرافیایی افغانستان، این واژه نتوانست جایگاه ژرف علمی و فلسفی و روشنفکرانه پیدا کند، در حالی که در حوزه تمدنی فارسی– اسلامی، گستره جغرافیایی  ایران جایگاه ژرف پیدا کرد و گفت و گو­های کلان را به راه انداخت و از فلسفه و ایدیولوژی به کلام و فقه راه پیدا کرد و امروز در آن دیار از مکتب کلامی، فقهی و … سخن می­رود.

هدف این است که در توضیح دانش واژه «مکتب» زیاد فلسفی نرویم تا از وضاحت کلام نکاهیم. این تنها واژه مکتب نیست که با تهاجم و ورود فکری غرب در جهان اسلامی و حوزه فارسی زبان، معنای کاربردی در گستره جدید پیدا کرده باشد؛ بلکه دانش واژه­های چون  مسلک، منهج، مدرسه، سبک، سنت، نهضت، نظریه، نظام، نحله، گرایش، شیوه، طریقه، روش و… نیز در معنای اصلی شان نابسامانی پدید آمده و معانی جدید یافته­اند.

 

ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید